-
معرفی نامه !
جمعه 27 بهمن 1385 14:18
به نام حضرت دوست *** چون که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آیینه بدانیم چو هست نه در آن وقت که اقبال شکست *** سلام و عرض ادب و احترام امروز قصد دارم که یاران نیمکت رو بیش از پیش با هم آشنا کنم ؛ با این امید که بتونم تقدیری از دوستان نیمکت نشین ، خوشامدی...
-
یا رب ...
سهشنبه 24 بهمن 1385 21:57
به نام حضرت دوست *** انسان همیشه برای چیزهایی که آرزو می کند قدرت کافی را داراست فقط سستی اراده است که نمی گذارد او در راه رسیدن به آرزوی خود گام بردارد *** «« ژان ژاک روسو »» سلام و عرض ادب و احترام خدایا این مطلب رو بگم یا اون یکی رو ؟!... شاید بهتر باشه اول اون یکی رو بگم (!) ایمممممممممممم ، نه اصلا ولش کن همین...
-
پست ویژه
شنبه 21 بهمن 1385 23:50
به نام حضرت دوست *** تو از جسم و فکر تشکیل شده ای . قوانین مربوط به جسم وضع می شوند ، اجرا می شوند و پایان می پذیرند ، اما فکر ما مرز نمی شناسد *** «« وین دایر »» سلام و عرض ادب و احترام لطفاً جو گیر نشید (!) پست اصلی من همچنان پست قبلی خواهد بود و کماکان منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستم (برای همین بخش نظرات این پست...
-
روابط اجتماعی
پنجشنبه 19 بهمن 1385 00:49
به نام حضرت دوست *** حاضرم نیمی از ثروتم را بدهم تا هنر روابط اجتماعی بهتر را بیاموزم *** ««جان دی.راکفلِر»» (اگه نمیشناسیش به پ.ن یه سری بزن !) سلام و عرض ادب و احترام چیزی که من رو از دل درون گرائی های دوران نوجوانیم به سمت برون گرائی سنین جوانی کشوند ، حس غریبی بود که نسبت به مفهوم "روابط اجتماعی" داشتم و دوست دارم...
-
دیرست که دلدار پیامی نفرستاد ...
شنبه 14 بهمن 1385 22:21
به نام حضرت دوست *** در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست *** سلام و عرض ادب و احترام همیشه رفتن سخت تر از برگشتن بوده ... و هنوزم این قانون پابرجاست . رفتن نیاز به هزار و یک دلیل منطقی داره که حداقل بتونی باهاش خودت رو قانع کنی ، در عوض برگشتن نیاز به یک بهونۀ کوچیک داره (!) رفتن نیاز به یک غم بزرگ داره ، حزنی جانسوز که...
-
نیامدی ...
جمعه 13 بهمن 1385 16:22
به نام حضرت دوست چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن ، تبر بدست بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی یا حق
-
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبدِ الله
دوشنبه 9 بهمن 1385 21:15
به نام حضرت دوست السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین عاشورا به من آموخت که : زندگیِ زیبا ، زیبا دیدن است نه زیبا زیستن ... شاهد به این مثال که عمّه ام زینب (س) فرمودند : " ما رَایتُ اِلّا جَمیلاً " عاشورا به من آموخت که : شرط زنده بودن و زنده ماندن ، نفس کشیدن نیست (!) ......
-
bye ... bye
دوشنبه 28 فروردین 1385 17:26
به نام حضرت دوست یه راست میرم سر اصل مطلب ... قبل از اینکه غیبته غریبه باعث نگرانی کسی بشه ، دوست دارم که خودم به زبون خوش ماجرا رو براتون تعریف کنم (!) به نظرم این جوری برای هر دومون بهتر خواهد بود ؛ هم من که لیاقت دربانیِ این وبلاگ نصیبم شده و هم شما که افتخار میدید و قدم بر چشمام غریبه میگذارید . راستش عادت ندارم...
-
حرف های یواشکی
شنبه 26 فروردین 1385 16:57
به نام حضرت دوست سلام و عرض ادب و احترام خوشحالم از اینکه لیاقتی دست داد تا بتونم دوباره در خدمت تون باشم . عرض پوزش حقیر رو به این خاطر که با چند روز تأخیر به کامنت هاتون پاسخ میدم ، بپذیرید . راستش یک SPYWARE مهربون وارد سیستمم شد و در کمال ظرافت و لطافت ، ویندوزم رو ماله خودش کرد (!) غریبه هم که از این جنگولک بازی...
-
پرنده
جمعه 18 فروردین 1385 21:13
به نام حضرت دوست پرنده ای که مُرده بود ، به من چنین پندی داد : پرواز را به خاطر بسپار پرنده مُردنیست !!! یا حق
-
یا هو
یکشنبه 13 فروردین 1385 22:00
به نام حضرت دوست « یا هو » دلت را خانۀ ما کن مصفّا کردنش با من بیا درد دل افشا کن مداوا کردنش با من اگر گم کرده ای اِی دل کلید استجابت را بیا یک لحظه با ما باش ، پیدا کردنش با من بیفشان قطرۀ اشکی که من هستم خریدارش بیاور ذرّه ای اخلاص ، دریا کردنش با من اگر درها به رویت بسته شد دل بد مکن ، باز آ درِ این خانه دق الباب...
-
پست آخرین
دوشنبه 29 اسفند 1384 23:24
به نام حضرت دوست قبل از « و اما بعد !... » به استحضار اون دسته از عزیزان که از خوشحالی صورتشون گل انداخته و هموجو گل از گلشون میشکفه و خدایی نکرده ، تصور کردن که این پست آخر غریبستان خواهد بود (!) برسونم که زهی خیال باطل ، عمراً که بتونین به این سادگی ها از شرّ غریبه و غریبستانش راحت بشین ؛ این پست ، تنها پست آخرین...
-
نمی دانم
چهارشنبه 24 اسفند 1384 08:51
به نام حضرت دوست نمی دانم نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بستست در تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکستست نمی دانم چه می خواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی آشنا رنگ گهی می سوزدم گه می نوازد پریشان سایه ای آشفته آهنگ زمغزم می تراود گیج و گمراه چو روح خوابگردی مات و مدهوش که بی سامان...
-
...
شنبه 20 اسفند 1384 23:19
به نام حضرت دوست سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند بفتراک جفا دلها چو بربندند بر بندند ززلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند بعمری یکنفس با ما چو بنشینند برخیزند نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند سرشک گوشه گیرانرا چو دریابند دُریابند رُخ مهر از سحر خیزان نگردانند اگر دانند...
-
زنهار
جمعه 12 اسفند 1384 16:32
به نام حضرت دوست یا حق
-
قلم
پنجشنبه 4 اسفند 1384 23:51
به نام حضرت دوست بگفتم دست من ، حالت چگونست ؟ بگفتا کلّ جسمم لاله گون است ! بگفتم پس بساز آهی ، فغانی ... بگفتا رسم آن را گو چگونست ؟ بگفتم بایدت کلکی به دندان بگفتا از ازل در کام ، بودست ! بگفتم نفخه ای در جان او کـَش بگفتا نـه ، همانا این جنون است !!! بگفتم پس کشیدی دست از دست ؟ بگفتا قلبم از هجرش چو خون است ! بگفتم...
-
شاه
جمعه 21 بهمن 1384 00:41
به نام حضرت دوست می رسد شاهی که گیرد از تمام شامیان انتقام طفل جان داده به ویران ، غم مخور ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند با خبران غمت بی خبر از عالمند هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت سوختگان غمت با غم دل خرّمند و بدین سان ، دهۀ اول محرم 1384 نیز به پایان رسید . الهی ، این پایان رو آغازی برای همۀ ما قرار بده (!)...
-
تپش
پنجشنبه 20 بهمن 1384 00:50
به نام حضرت دوست این صدای تپش قلبم نیست در نهانخانۀ دل سینه زنیست السّلام علیک یا اَباعبدالله ... نـــه ، این جوری فایده نداره (!) اصلا بهم نچسبید ... آخه غریبه به تمام "شما"های عالم میگه "تو" ، حالا چطوری به کسی که براش از "تو" هم عزیزتره ، بگه "شما" ؟!!! بذارین این جوری شروع کنم : عرض سلام خدمت جده بزرگوارم ... عمو...
-
گل
سهشنبه 18 بهمن 1384 19:51
به نام حضرت دوست دو صد گلچین و یک گل ... من چه گویم ؟!!! یا حق
-
اشک
دوشنبه 17 بهمن 1384 20:40
به نام حضرت دوست چهره ها با اشک زیبا می شود عشق با تصویر معنا می شود عشق یعنی دل سپردن در اَلَست از می وصل الهی مستِ مست ... عشق بر دلها شهامت می دهد عشق بر غمها حلاوت می دهد عشق بر دلداده فرمان می دهد عاشق جان داده را جان می دهد ... عرض سلام و ادب و احترام بازگشت من از بازگشت گلادیاتورهام طولانی تر شد (!) اما خوب چه...
-
یا مولا
چهارشنبه 28 دی 1384 23:02
به نام حضرت دوست هیچ وقت از دیدن این عکس سیر نمیشم ... عید همه تون مبارک ، مخصوصا یوکابد و محمد عزیزم که پیش دستی کردن یا حق
-
حکمت
یکشنبه 18 دی 1384 07:08
به نام حضرت دوست هر حرف نباید گفت ... یادم میاد که ماهها پیش « نور بهشتی » گفت : نمیشه بعضی از حرف ها رو به راحتی زد ، چون معلوم نیست که دیگران چه برداشتی خواهند داشت ... ؛ درسته (!) هر چند که این مطلب کاملا مطابق با ضرب المثله : « هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد » است اما میدونی نور ، مشکل غریبه اینجاست که حرفهاش...