نیمکت تنهایی من، تو و او
نیمکت تنهایی من، تو و او

نیمکت تنهایی من، تو و او

استیون هم آیه ایست از آیات الهی

به نام حضرت دوست

     عرض سلام و ادب و احترام


***
خداوند قادر متعال می فرمایند :
هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَالْقَمَرَ نُورًا
وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ
مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ
یُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
اوست کسى که خورشید را روشنایى بخشید و ماه را تابان کرد
و براى آن منزلهایى معین کرد تا شماره سالها و حساب را بدانید
خدا اینها را جز به حق نیافریده است
نشانه‏ ها[ى خود] را براى گروهى که می‏دانند به روشنى بیان می‏کند
(سوره: یونس، آیه: 5)
***

     چندی پیش که با برخی از نشانه ها مثل باب راس و آندره ژید در خدمت تون بودم، پیشنهاد نوشتن درخصوص استیون هاوکینگ هم توسط سایه روشن ارائه شد که با توجه به مصادف شدن پست هام با ایام سوگواری، این مورد با کمی تأخیر به مرحله اجراء رسید !

     من در اینجا قصد ندارم که درباره زندگی شخصی و یا فراز و فرودهای علمی و پژوهشی استیون توضیح بدم که صد البته همه شما با یه سرچ کوچولو میتونین هزاران مقاله در مورد ایشون پیدا کنین.. هدف من نشان دادن قدرت نمایی خالق است در خلق مخلوق (!) به شکلی که همیشه آزمونی برای سنجش انسان وجود خواهد داشت، حالا در هر سطح و مقام و منزلتی که میخواد باشه.. داشتم در مورد بیماری خاصی (اسکلروز جانبی آمیوتروفیک) که استیون بهش مبتلا شده فکر میکردم، البته نه مثل همه از این جهت که آخ و وای و چرا این بیماری رو اون گرفته و هر چی سنگ مال پای لنگه و خیلی حیفه و... (!) نه ؛ از این جهت که چرا این بیماری استیون رو از پا درنیاورده؟ تازه نه تنها حق حیات رو ازش سلب نکردن بلکه به شکل معجزه آسایی دو انگشت دست چپش هم برای ایجاد ارتباط با دنیای بیرونی بهش اهداء شده !؟.. تا حالا به این نکته فکر کردین که همین دو تا انگشت و دو تا چشم برای یک انسان کافیست که بتونه سطح دانش و علوم بشری رو متحول کنه در حالی که یکی مثل من غرق در نعمات الهی هستم اما صرفاً سر بار این عالم شدم (!؟) وقتی آدم کسانی مثل استیون رو میبینه، حقیقتاً میمونه که چطور میخواد فردای قیامت جواب خدا رو بده ...

  


     هر چند اعتقاداتی دینی استیون دراینجا موضوع بحث من نیست اما به گفته ویکی پدیا، از نوشته های ایشون این گونه برمیاد که در حال حاضر به خدا اعتقادی نداره.. با اینکه در آثار اولیه اش مثل کتاب پرفروش "تاریخچه مختصر زمان" می‌نویسه: «اگر ما بتوانیم فرضیه‌های لازم برای توضیح هر پدیده و ماده موجود در هستی را کشف کنیم این کشف، یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است برای اینکه ما می‌توانیم فکر خدا را بخوانیم.» اما بعدها در کتاب "طرح عظیم" به این موضوع اشاره می‌کند که «برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست». با اینکه متعجبم از این جمله استیون، اونم در حالی که عظمت عالم هستی با توجه به اشراف گسترده و شناختی که ایشون در باب علم کهکشان ها دارن، جدا انکار ناپذیر است اما از عمق وجود براش دعا میکنم.. دعا میکنم تا بتونه از این مرز عقیدتی هم مثل خیلی از مرزهای علمی که ازشون گذشته، بگذره و به لذت شناخت خالقی که مخلوقی همچو او را، برای اندرز جهانیان خلق کرده دست پیدا کنه.. آمین


***
خداوند قادر متعال می فرمایند :
وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ
إِلاَّ کَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِینَ
و هیچ نشانه‏اى از نشانه‏ هاى پروردگارشان به سویشان نمی ‏آمد
مگر آنکه از آن روى بر می ‏تافتند
(سوره: انعام، آیه: 4)
***


شاد باشید و شادی آفرین
و من ا... توفیق
علی مددی
یا حق

نظرات 12 + ارسال نظر
باران پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 12:51 ب.ظ

باب راس و آندره ژید رو چطور می تونم بخونم؟

هر طور فکر کردم، دیدم ندادن نوشته های این مدتم خارج از ادب و نزاکته (!) لذا گزینه یادداشت ها رو فعال کردن و با انتخاب گزینه "لیست کامل عناوین یادداشت‌ها" از منوی وبلاگ، میتونین پست های این مدت رو بخونین

محدثه دوشنبه 21 بهمن 1392 ساعت 12:24 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه و اوضاع از قبل بهتر شده باشه
حدس میزدم چله دوم شروع کرده باشید بخاطر همین مزاحمتون نشدم
براتون آرزوی موفقیت میکنم
التماس دعا

علیک سلام
با تشکر از امید شما، خدا رو شکر با وجود نشیب های گاه و بی گاه روزگار، شیب اوضاع رو به فرازست و بنده هم امید به روزهایی طلائی برای همه دارم (!)

چله دوم رو دقیقا از فردای چله اول (که متاسفانه توفیق روز آخرش رو از دست دادم) شروع کردم و خدا رو شکر با اجراء پیشنهاد حضرت عالیه (دعای فرج) در دهه اخیر، حس میکنم که به شدت تقویت شده

با سپاس فراوان
یا حق

آفتاب جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 08:41 ب.ظ http://asemanabri3.persianblog.ir/

سلام خوبید کم پیدا هستید..... منتظرتونم

سلام از ماست ..

شکر خدا .. از جمیع جهات ؛ حتی اون جهاتی که ما علاقه ای بهشون نداریم (!)

توفیق باشه حتما خدمت میرسم .. ممنونم از این که به فکر نیمکت و به یاد اینجا هستید.. باعث افتخار و سر افرازیست ..

یا حق

محدثه جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام
حق با شما بود شنیدن صوت قران لذت و آرامشی داره که قابل وصف نیست.
بسیار ممنونم

علیک سلام

احساس میکنم لذتی که شنونده این پند برده از گوینده اش بیشتر است!

خوشحالم که به دردتون خورد..
خدا رو شکر

محدثه چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 11:01 ق.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام و روز بخیر...
آقا من میگم شما خودت استادی حالا باور نکن
میگن درخت هرچه پربارتر سر به زیرتر، این حکایت شماست...

از اینکه به موسیقی هم گوش دادید ممنون

شما هم حتما از این کتاب خوشتون میاد... اما درمورد شکی که ایجاد شده بود آیه 7 سوره آل عمران بود که ایمان رو بهم برگردوند
از پیشنهادتون هم ممنون حتما این کار انجام میدم

... و پیشنهاد من: اگه فکر میکنید الان براتون مقدور نیست که هر صبح برای یاری امام زمان تون دعا کنید، حداقل دعای فرج بخونید(الهی عظم البلاء و ...) وقت زیادی نمی گیره ؛ حتما می دونید کسی که برای فرج امامش دعا کنه امام هم برای او دعا می کنه
حیفه این فرصت از دست بدید...
در پناه حق

«عذرخواهم از تاخیری که در پاسخ به نظرات تون به وجود اومد.. راستش دوست ندارم که کاری رو از سر اجبار انجام بدم.. خصوصا اگه اون کار از علاقه مندی هام باشه.. یعنی پاسخ به نظرات!..»

علیک سلام .. ایام شما هم بکام

حکایت من ، حکایت ذره بین دست شماست (!) چرا که این حقیر غریب خشکیده رو بزرگ و قریب و پربار نشون میده .. قطعا من این همه نیستم !!

سلامت باشین .. قابلی نداشت

قطعا همین طور خواهد بود.. البته تا به امروز، نتونستم تو نت فایلش رو پیدا کنم (هر چند ممکنه کلا موجود نباشه!) چون من بیشترین زمانی که برای مطالعه دارم، پای سیستم است؛ معمولا از فایل های PDF استفاده میکنم که درخصوص این کتاب هنوز به نتیجه نرسیده، با این وجود بخش هایی از مطالبش رو در برخی از سایت ها خوندم و استفاده کردم.. باز هم ممنونم از این پیشنهاد خوب و بجاتون
درخصوص اون شک هم، نوع آیه ای که به یقین نزدیک تون کرده، برام جالب و قابل تامل بود.. نکته ظریفی که در این آیه نهفته است، مبحث تاویل آیات قرآنه که خیلی به دردم خورد. این آیه، جواب بسیار خوبی برای کسانی که دعوی کفایت قرآن به پشتوانه ترجمه و درک و استنباط شخصی شون رو دارند، خواهد بود.. مدتی بود که به دنبال چنین مفهومی می گشتم!

قابل نداشت

......... و الان بیش از یک هفته است که پیشنهاد ناب شما اجرائی شده و در حالی که به اواسط چله دوم نزدیک میشم، مطمئنم که این مهم روزی معنوی من بوده که در کلام شما گنجانده شده است ..

سپاس ..
یا حق

محدثه دوشنبه 7 بهمن 1392 ساعت 04:17 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام
از لطفتون به بنده و سایه روشن بسیار ممنونم
منظورم این نبود که اصلا مهم نیست، چون بین کسی که در جوونی به حقیقت میرسه با اونی که در پیری... اختلاف زیادی وجود داره
منظورم اینکه بهتر نیست جای افسوس خوردن به گذشته، از زمان حال بهتر استفاده کنید...
اینجور ناراحتی ها و افسوس ها باید وسیله ای باشه برای پیشرفت بیشتر نه اینکه باعث توقف حرکت بشه


(اینم یه موسیقی ملایم برای اینکه حوصلتون از حرفام سر نره)

من در حدی نیستم که به این سوال جواب بدم اگرهم چیزی بگم تجربه شخصی؛ نمی دونم کتاب سرای دیگر(شرح و تفسیر سوره واقعه) آیت ا.. دستغیب خوندین یا نه! نگاه متفاوت من به انسان و جایگاهش در دنیا از این کتاب شروع شد...
بعدش در یه جریانی قرار گرفتم که به مسلمان یا کافر بودنم شک کردم تکلیفم با خودم معلوم نبود، هیچ کس از استاد دانشگاه گرفته تا آخوندهایی که من می شناختم نتونستن جواب درست و قانع کننده ای بهم بدن... تا اینکه(متاسفانه) آخر سر سراغ قرآن رفتم و جوابمو اونجا پیدا کردم، نه اینکه هیچوقت نمی خوندم، می خوندم ولی درکش نمیکردم از اون به بعد هم هر وقت می خوام قران بخونم به زبان فارسی میخونم
با حقیقت اصلی زیاد فاصله دارم ولی همینم از قرآن دارم. بابت همینم خدا رو شکر میکنم
چقدر حرف زدم ببخشید...
موفق باشید.

علیک سلام ..
لطفی در کار نیست؛ اون چه که میگم به نظر خودم، حقیقته و اون چه که انجام میدم، انجام وظیفه ای بیش نیست!

پس که این طور.. البته یه نکته ظریف هم وجود داره؛ هر چند که شما کاهش سرعت رو در حرکت، به درستی حس کردید اما در تشخیص دلیلش باید موردی رو متذکر بشم.. من سرعتم رو در زندگی کم کردم تا بتونم مسیر مناسبی رو اتخاذ کنم.. این توقف های گاه و بیگاه هم بیشتر تحت تاثیر بهت زدگیست نه بدبینی و افسوس و سر خوردگی

(هر چند که حوصله بیخود میکنه که بخواد جایی بره، اما از موسیقی زیباتون هم لذت بردیم .. ممنون)

نه متاسفانه، این کتاب رو مطالعه نکردم. اسم آیت ا... دستغیب که میاد آدم پشتش میلرزه (!) بعضی ها عظمت وجودی شون حتی از اسم شون هم فوران میکنه.. قطعا این کتاب هم مثل سایر آثار ایشون بی نظیره.. متشکرم از این پیشنهادتون، حتما در اسرع وقت تهیه و مطالعه اش میکنم ..

جالبه.. میشه بگین، برای روشن شدن این موضوعی که در مرز کدام گروه هستین، از چه آیه یا آیاتی استفاده کردین؟! البته اگه صلاح میدونین بگید و در این باره کاملا مختارین

جسارتا پیشنهادی هم براتون داشتم.. قرآن خوندن به زبان فارسی کار بسیار خوبی است؛ اما سعی کنین، گه گداری متن اصلی آیاتی که معانیش براتون جالبه رو هم بخونین و در ذهن تون مرور کنین.. به تدریج احساس خواهید کرد که آهنگ اعجاز گونه قرآن، چقدر آرامش بخش است.. به طور مثال آیه 44 سوره غافر، اونم با صدای جناب موذن زاده ، عالمیست برای خودش!!

استفاده کردم از مطالب تون ..
با تشکر فراوان ..
یا حق

محدثه یکشنبه 6 بهمن 1392 ساعت 10:38 ق.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

"امثال" دیدی چطوری نوشتم:
از لطفتون ممنونم.
تا حقیقت گرایی چطور تعریف کنید! باید مطمئن باشید که با منفی گرایی ترکیب نشده باشه... جسارتهای من ببخشید چون سنم کمتره شاید نباید اصلا وارد این بحث ها بشم چیزهای که میگم فقط بابت یادآوری و بس حرف تازه ای نیست ، میخوام ببا این یادآوری ها به خودتون کمک کنید.
شرایط زندگی آدما با هم متفاوته که همین می تونه در شناخت خودشون و سبک زندگی شون موثر باشه ؛ به نظرم خیلی مهم نیست که چندسال زودتر یا دیرتر به این شناخت برسیم که این موضوع باعث سرزنش شما شده ، مهم اینکه تا وقتی هستیم و فرصت داریم به این شناخت برسیم و بعد از فهمیدنش درست زندگی کنیم.
پر حرفی هامو ببخشید این صحبت ها رو هم بذارید به حساب همنوع بودن...
باز هم عذرخواهی میکنم.
امیدوارم هر چه زودتر از سایه بیرون بیایید...

نگران نباشین چون منم همون طوری خوندم و الانم اگه نگفته بودین عمرا نمی فهمیدم

تعاریف در مصادیق ممکنه مفاهیم متفاوتی به خود بگیرن و نهایتا بجز نمای کلی چیز دیگه ای دستگیر ما نشه . کلمه حقیقت گرایی هم جزء اون دسته واژه هایی است که ظاهری ساده اما مصارف فراوانی داره. متاسفانه مرز بین حقیقت گرایی، منفی گرایی و حتی وهم هم چندان شناخته شده نیست و طبق فرمایش شما ممکنه به راحتی حقیقت جای خودش رو به منفی بافی بده؛
قبل از هر چیز، اینکه وقت میگذارین و به خوندن و تحلیل محتوای پاسخ هام اهتمام دارین، ازتون تشکر فراوان میکنم. مطلب شما رو از این باب که شرایط زندگی در شناخت انسان موثر است قبول دارم و اینکه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است رو هم می پذیرم اما ... اینکه چند سال زودتر و یا دیرترش مهم نباشه، برام قابل قبول نیست. علی ایحال سوالی که من از شما دارم اینه : چطور میشه به این شناخت رسید؟ از چه مسیری باید به این مهم دست پیدا کرد، پیش از اینکه اجل سر برسه و فرصت درست زندگی کردن رو ازمون بگیره؟!

در پایان ازتون خواهشی هم دارم.. بنده، شما و هر کسی از جامعه بشری، نسبت به آنچه میبیند، میشنود،‌ میخواند و ... مسئول است. برداشت بنده هم از تک تک کلمات ، جملات و نظرات حضرتعالیه، تاسی است به آیه شریف : "فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ.." در نتیجه نه تنها جایی برای عذرخواهی و بخشش باقی نمی ماند، بلکه حقیر رو مدیون وقت شما خواهد کرد که در راه امر به معروف و نهی از منکر من صرف کرده اید..

موید باشید
یاحق

محدثه شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 12:08 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

درسته این دعاها برکتی دارن که قابل چشم پوشی نیست، یه جورایی همون قضیه یک قدم از بنده و ده قدم از طرف خالق...

درمورد روز آخر چله به نظر من میشه یه طور دیگه به موضوع نگاه کرد. اولا که هیچ انسانی غیر از 14معصوم عاری از عیب نیستن یا بعبارتی میگن انسان جایزالخطاست اما مهم اینجاست که وقتی خطا و ایرادش متوجه شد درصدد اصلاح اون باشه یعنی همین کاری که شما انجام میدی و این خیلی جای شکر داره ؛ خدا ایقدر دوستون داشته که شما متوجه اشتباهتون کرده نه اینکه به حال خودتون رها کنه...

و اما درمورد من و امسال من افسوس نخورین چون شاعر گرانقدر میگه :
به عمل کار براید به سخندانی نیست
بعدشم از اون طرف دخترا زودتر به سن تکلیف میرسن،اگه اینطوری بخوای حساب کنی که من خیلی عقب تشریف دارم

در پناه حق موفق و موید باشید

با سلام،

احسنت.. از زاویه زیبایی به موضوع نگاه کردین . الان که دارم درست فکر میکنم، میبینم بقول شما خدا اینقدر دوستم داشته که ... اما ای کاش، ای کاش که خودمم یه ذره خودم رو دوست داشتم (!) که اگه داشتم اوضاعم به از امروز بود.. بحث ناامیدی نیست هااا، جدیدا کمی حقیقت گرا شده ام!!

شاید بتونم با این محاسبات (فاصله سن تکلیف!) مسئله رو توجیه کنم اما قطعا نمیتونم خود حقیرم رو هم قانع کنم.. بحث کم کاریست، اونم در اوج بیکاری !!

با تشکر فراوان
یا حق

محدثه چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 01:38 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

خدا روشکر انشاله از این شادی ها برای همه باشه
خب زندگی افت و خیز داره یا بقول شما گاهی آفتابی و گاهی هم ابری میشه اما چیزی که خیلی مهم اینکه هیچوقت توکل مون از دست ندیم البته جسارته می دونم که خودتون به این چیزا اشراف کامل دارین
و اما در مورد پستم از حسن نظرتون ممنونم و باید بگم که اول از همه خودم این پیمان با خدا بستم و به انجامش اراده کردم و حالا با اینکه چند روز بیشتر ازش نمیگذره اثرات عجیبی روی زندگیم گذاشته...
نمیدونم در این چله ای که میگید چه اتفاقی افتاده ولی هرچی که هست مطمئن باشید این دعا و دعای فرج خیلی بهتون کمک می کنه
بد نیست امتحانش کنید
موفق باشید

انشاا...

اختیار دارین.. بنده که هیچ نیستم اما اونایی هم که کسی هستن حتی اگه یه لحظه با خودشون فکر کنن که بی نیاز از تذکر هستند، به گمراهی آشکار رفتن.. با تشکر از تذکری که دادین، حضور من در حال حاضر مبنی بر همون پشتوانه است و این افول رو هم صادقانه باید به گردن سستیم بیندازم!!

قطعا همین طوره و در برکات این گونه ادعیه جای هیچ گونه شک و شبهه ای نیست.. مقصود من هم کناره گیری از این گونه احد و پیمان ها نبود.. راستش رو بخواین من در چله قبلیم، 39 روز رو به خوبی پیمودم اما دقیقا روز چهلم، زمین گیر شدم (!) اون جا بود که فهمیدم یه ریگی به کفشم هست!

ضمنا اینکه میبینم شما با طبع بلندتون در سنی کهتر از حقیر به چنین درجاتی رسیدین، غبار افسوس سنگینی رو روی دلم میشونه و به همین شدت برای شما و امثال شما خوشحالم که به این زودی، مسیر گمراهی و سرگشتگی همچو منی رو پیمودین

موفق باشید
یا حق

محدثه سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 10:53 ق.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام و عرض ادب
امیدوارم حالتون خوب باشه. فعالیت های مجازی تون کم شده
قصد ندارین پست جدید بذارین؟
ما تصمیم داریم با خوانندگان وبلاگمون پیمانی ببندیم شما هم اگه مایلید آمادگی خودتون اعلام کنید
ممنون

علیک سلام و عرض احترام

با تشکر از احوال پرسی تون، خدا رو شکر خوبم .. هر چند، به جهت حجم مراسم ها و جشن ها و عروسی های دور و نزدیک که به مناسبت ماه ربیع برگزار میشه و در طی محرم و صفر روی هم انباشته شده بود، کمی خسته ام اما این کاهش فعالیت به جهت افول انگیزه است نه خستگی !..

راستش مطلب برای نوشتن دارم اما دلیلی برای بیان شون ندارم و فعلا مسکوت مونده .. کم کم دارم از فضای روشن به سایه تبدیل میشم

پست تون رو خوندم و از این کارتون هم خیلی خوشم اومد اما ... به دلایلی، در حال حاضر توان دین این پیمان رو ندارم.. راستش چله پیش اتفاقی افتاد که کمی تعمل برانگیز بود و نمیذاره که به این راحتی ها با شما هم عهد بشم !..

موفق و موید باشید
یا حق

محدثه دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 09:59 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام
آمیییین...
واقعا عظمت خدارا میشه در استیون دید
خیلی ممنون که قبول زحمت کردید.
واقعا خوب نوشتید مختصر و مفید...
امیدوارم این همه آیه و نشانه که در اطرافمون هست به شناخت و معرفت حقیقی ما کمک کنه...
بازهم تشکر

علیک سلام ..

این نظر لطف شماست؛ البته اختصارش رو قبول دارم اما مفید بودنش روو... امیدوارم که چنین بوده باشه

انشاا...
باز هم خواهش
یا حق

آفتاب دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 06:32 ب.ظ http://asemanabri3.persianblog.ir/

سلام..ممکنه در زندگی به افرادزیادی ازاین دست بر بخوریم.. اینها میتونه تلنگرهای خوبی باشند ولی صد حیف که تاثیرشون گاهی فقط چند دقیقه است..
مثل همیشه ازخود خدا یاری می طلبیم که آن مقداردرک وشناخت ومعرفتی به ما ببشخه که بتونیم ازهرچیز این دنیا درسی برای رسیدن به رستگاری بگیریم....

ممنونم که اومدید.. ممنونم...بیشتر سر بزنید

سلام از ماست..

دقیقا همین طوره .. متاسفانه انسان در پند پذیری لجوج و در فراموش کاری، دست و دلبازه (!) ماجرای تلنگرها هم از این قاعده مستثنی نیستن

آمین یا رب العالمین..

حتما به اقتضاء زمانم، انجام وظیفه خواهم کرد

با تشکر
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد