نیمکت تنهایی من، تو و او
نیمکت تنهایی من، تو و او

نیمکت تنهایی من، تو و او

قولنج ذهن

به نام حضرت دوست

     عرض سلام و ادب و احترام

***
امام على (علیه السلام) به امام حسن (علیه السلام) مى فرمایند :
فَإِنِّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ ـ أىْ بُنىّ ـ وَلُزُومِ أَمْرِهِ، وَعِمارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ
اى فرزندم تو را به پرواى از خدا و پایبندى به فرمان او و آباد کردن دلت با یاد او سفارش میکنم
نهج البلاغه، نامه 31
***

     تا حالا براتون پیش اومده که ذهن تون خسته بشه ؟؟ یا درگیر یه چیزی بشه که خودتون هم ندونین چیه ؟؟ یا یه چیزی هست که میدونین چیه اما نمیدونین باید چیکارش کنین ؟؟ یا ... اگه نشده که معلوم میشه کلاً قید فکر کردن رو زدین؛ بقول یه بنده خدایی : گذاشتیش تو پارکینگ و چادرم کشیدی روش (!) اما اگه شده، نشون میده که گه گداری یه استفاده هایی ازش میکنین اما .. شما هم مثل بنده یاد ندارین که چطور باید از عنصر ذهن استفاده کنین تا دچار سردرگمی و تشویش نشه !.. در هر دو صورت، کاملا مشهوده که من الان اینجام تا بهتون گیر بدم

     اشتباه نکنین، من قصد ندارم راه کار بدم .. چیه؟! فکر کردین دکترای روان شناسی از دانشگاه بوووق دارم !.. ملت کلی پول میدن تا یکی براشون طرح سوال کنه (!) والاااا... تازه تا همین جاش هم کلی افاضه فضل نمودیم. تا شما باشین که وقتی میگم "اومدم بهتون گیر بدم" باور نکنین


     حالا چون خیلی اصرار میکنین، یه خورده باهاتون دوستی میکنم و یکی از اون مطالبی که بقول شب شکار "حواسم هست حواست هست؟" رو افشا مینمائیم !.. راستش چند روز پیش احساس کردم که ورودی های ذهنم بیش تر از توان هضمشه و یه جورایی رو دل فرمودن  البته من قصد تحمیل چنین فشاری رو نداشتم و عدم تعادل بین "نیاز به دریافت" و "توان تحلیل" باعث بر هم خوردن توازنش شده بود؛ اما جالبه بدونین که در همون کشاکش، این ذهن خسته باز هم دست به اکتشاف زد و نظریه جدیدی به نام "تئوری قریب اندراحوالات غریبه" به جهانیان عرضه کرد !.. این تئوری در واقع مدل تکامل یافته "عرضه و تقاضا" است که من اسمش رو میذارم "تقاضا، توان و توازن" .. البته چون در حال حاضر "تقاضایی" برای بیان این مدل به نیمکت "عرضه" نشده، ما هم "توان" مون رو بی جهت صرف تشریحش نمی کنیم  با این وجود، به خاطر اینکه خوانندگان خوبی بودین و تا بدین جا اراجیف بنده رو تحمل کردین، بهتون توصیه میکنم که همیشه سعی کنین بچه های خوبی باشین، تو پیاده رو راه برین، رسیدین خونه به مامان و بابا سلام کنین و در نهایت، حجم انتظارات تون رو با توانایی هاتون تنظیم کنین و آرزوهای فضایی نداشته باشین؛ چرا که یکی از نجواهاى خداوند با حضرت موسى (علیه السلام) این چنین بود: «یا موسى، لا تُطَوِّل فِى الدُّنیا أمَلَکَ فَیَقْسُو قَلْبُکَ، وَالْقاسى الْقَلْبِ مِنّى بَعیدٌ / اى موسى، در دنیا آرزوى خود را دراز مگردان، که دلت سخت مى شود و انسان سخت دل از من دور است».(کافى، ج 3، ص 329)

***
امام على (علیه السلام) به امام حسن (علیه السلام) مى فرمایند :
أَحْىِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ
دل خویش را با موعظه زنده کن
نهج البلاغه، نامه 31
***

پ.ن :
خیلی وقته که دیگه نمی نویسم و یه جورایی دیگه نوشتنم نمیاد !.. همون طور که مشهوده، متن بالا رو هم به سختی نوشتم ؛ البته دارم سعی میکنم که دوباره احیاش کنم، آخه طفلی مرده

شاد باشید و شادی آفرین
و من ا... توفیق
علی مددی
یا حق

نظرات 5 + ارسال نظر
محدثه سه‌شنبه 3 دی 1392 ساعت 12:34 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

خدمتتون عرض کنم که من خیلی اهل نوشتن نیستم یعنی راستش بخوای "حقیقت یک قیام" اولین چیزی بود که نوشتم و میدونم که از خودم نبود همه اش لطف و نظر امام حسین(ع) بود چون توانایی نوشتن ندارم و در مدرسه هم بدترین و سخت ترین درس برام انشاء بود ؛
پس شما منتظر نوشته تولیدی من نباش معلوم نیست بازم اتفاق بیافته یا نه!!!
اما نکته مهم اینکه روی سن خانوما نباید مانور داد حداقل تو زندگی مشترکتون اینکار نکنید البته شما خودتون استادید چون سن و سالتون از من بیشتره وبقول قدیمیا چندتا پیراهن بیشتر پاره کردین. به فضای اینترنت نمیشه اعتماد کرد اون چیزی هم که تو وبلاگ دیدین سن واقعی نیست...

عجب .. از این پاراگراف میشه نتیجه گرفت که احتمالا ته تغاری هستین و اینکه خواهر زاده ندارین یا اگه هم دارین هنوز مدرسه نمیره یا اگه هم میره هنوز در حدی نیست که بگه تابستونش رو چگونه گذرانده و یا ... بهر حال نتایج زیادی میشه از این بند اول گرفت که ما جهت حفظ سلامتی ازش چشم پوشی میکنیم

درخصوص حقایق مطروحه در پاراگراف دوم هم ضمن تایید بخش مانور و ... اگه بخوام به چشم غیر واقعی بودن مندرجات مجاز آباد بهش نگاه کنم، چیزی جز شک باقی نمیمونه (!) با این حال، خصلت نیمکت "صداقته" و مهم اینه که صداقت در "اصول" حفظ بشه و سایر مطالب برام بی اهمیته .. از جمله مسائلی که اینجا کوچک ترین اهمیتی نداره، سن و جنس و مشخصات فردیست.. به نظر من، حرف اول و آخر رو قلم ما میزنه؛ چرا که امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند : «سخن بگویید تا شناخته شوید؛ زیرا (شخصیت) آدمی زیر زبانش نهفته است.» و در اینجا قلم همون زبان ماست

محدثه یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 03:31 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام
امیدوارم یلدا بهتون خوش گذشته باشه
درمورد نوشتن باید بگم که خوب می نویسید حداقل پست های قبلیتون که خوندم خوب بودن اما این پست معلومه واقعا خسته بودین و چندان حوصله نوشتن نداشتین
البته عامل سن رو هم باید در نظر داشته باشین که باعث قولنج میشه
اما یه جاهایی باید مقاومت کرد یه کم پررویی به خرج داد تسلیم شدن راه چاره نیست...

علیک سلام ..
متشکرم .. همچنین متقابلا امیدوارم که یلدایی خاطره انگیز رو پشت سر گذاشته باشید ..

بقول خبرنگارها، مهارت یک نویسنده در نوشتن از روی نوشته های تولیدیش قابل سنجشه .. مطالب پیشین من با توجه به اینکه اکثرا اقتباسی بودن، معیار چندان مناسبی برای بررسی این مهارت نیستن(!) حالا من خسته ، شما انشاءالله نوشته بعدیتون رو که تولیدی نوشتین، خستگی ما هم از تنمون درمیاد

اممم.. سن ؟!‌ اینم نکته ایست بس ژرف که تا حالا بهش فکر نکرده بودم .. آخه با توجه به دو سه سال فاصله ای که با حضرت عالیه دارم، احساس میکردم که حالا حالاهااا پیر نمیشم

با این جمله پایانی تون موافقم .. هیچ حرفی هم توش نیست

فرح شنبه 30 آذر 1392 ساعت 10:54 ب.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

وقت بخیر
فکر میکردم برای یلدا پست مبسوطی ازت بخونم ولی ننوشتی .
به هر صورت یلدای مهر کنار خونواده ی گلت جاودانی
آرزوی زمستانی گرم رو برات دارم به لطف عشق به لطف یار
مبارکت باشه

وقت عالیه هم بخیر ..
فکر خوبی بود که متاسفانه مجالی برای مقبوضش هم دست نداد، چه برسه به مبسوطش

ممنونم .. امیدوارم که شما هم شب خوبی رو در کنار دوتا دسته گلتون گذرونده باشین

فرح چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 03:50 ب.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

میگما هیچ احتیاجی به آرزوی های دور و دست نیافتنی نیست تا دلامون سنگ بشه و از خدا دور . اونقدری نامردی دیدیم که جایی برای رسیدن به آرزوهامون نداریم . خوندی که تو پست قبلی وشتم در بارش
میدونی هیچ کس و هیچ چیزی سر جای خودش نیست تا اسباب خیلی از اتفاقات خوب برای بشر باشه . خانه از پای بست ویران است جانم ویران
ولی خب خوبه الکی خوش بودن یه وقتایی

به به .. این از همون زوایای پنهانیست که من دوست دارم بهش پرداخته بشه

احسنت به این ظرافت نگاه حضرت عالیه .. بنده هم با این نظر کاملا موافقم .. حق با شماست "خانه از پای بست ویران است" و برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت هم باید از هفت خوان گذشت ؛ چه برسه به آرزوهای دراز .. با این حال دله دیگه ؛ گاهی هوس میکنه آرزو کنه که خیلی خطرناکه حــســن

فرح چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 03:47 ب.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

تو به این خوبی می نیوسی اونوق شاکی هستی نمیتونی؟
از اون حرفا ست گفته باشم
اما این تزی که رو کردی خب بشکاف خودت اول تا بشکافیم دور هم

چشماتون خوب میخونه !!
نه باور کن از اون حرفا نیست .. یه زمانی (که حتما شما هم یادتون میاد) ذهنم از من جلوتر حرکت میکرد .. باید تند تند تایپ میکردم تا ازش کم نیارم (!) اما الان هندلی شده .. باس شش ساعت فکر کنم تا یه قطره ازش بچکه
ای بابا ، حالا نیمکت و شب شکار نداره که .. ما منتظریم که بزرگترها پیش قدم بشن .. رسم ادبـــــــه .. باور بفرمایید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد