نیمکت تنهایی من، تو و او
نیمکت تنهایی من، تو و او

نیمکت تنهایی من، تو و او

سعه صدر

به نام حضرت دوست

     عرض سلام و ادب و احترام


تو را دارم چه غم دارم، اباالفضل ای علمدارم
چه سان نعش تو بردارم، چه سان رو در حرم آرم
نه قوت در کمر دارم، اباالفضل علمدارم



نگهبان حرم عباس، امید خواهرم عباس
پناه دخترم عباس، چه سان نعش تو بردارم



بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
ای علمدارم …


پ.ن :
چند شب پیش داشتم این آهنگ علی فانی رو تو ماشین گوش میدادم که .. نمیدونم چی شد، یه لحظه ذهنم رفت سراغ شبیه سازی .. تصور یه دشت، یه دشت داغ و وسیع .. تصویر یه عزیز، عزیزتر از جانی به خون غلطیده .. تصور یه صورت، صورتی که تیر در چشمش نشاندن .. تصور یه مرد، مردی تنها، تنهاترین مرد ... ماشین بی اختیار تو لاین سرعت بزرگراه امام علی علیه السلام پیش میرفت و دید من تارتر و تارتر میشد؛ دیگه نه توان کنترل ماشین رو داشتم و نه چشم رو (!) فی الاجبار جلوی پیشروی تصور رو گرفتم .. حتی تصورش هم از گنجایش همچو منی، بسیط تره !!


شاد باشید و شادی آفرین
و من ا... توفیق
علی مددی
یا حق

نظرات 2 + ارسال نظر
فرح شنبه 23 آذر 1392 ساعت 06:12 ب.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

چی میتونم بگم ؟

خود همین سوال ، هزارتا حرف ناگفته داره .. از این بیشتر چی میخواستین بگین !!

محدثه شنبه 23 آذر 1392 ساعت 04:03 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام
در آب دست برد و دل آب را شکست

با خنده ای ملیح که مهتاب را شکست

درخواهش لبش کفه ای آب بر گرفت

لرزید بر خود دل این خواب را شکست

مشکش لبالب و دو لبش خشک چون کویر

بر نعر ه ای فسانه ی سهراب را شکست

هی کرد اسب و جاده و راه حرم گرفت

دروازه های قلعه ی اعجاب را شکست

تیری حیا نکردو به مشکش اشاره کرد

اشک از نگاه مشک ، تب و تاب را شکست

افتاد از فرس، وَ صدایش بلند شد

فریاد او دل ارباب را شکست

در داغ خستگی مرد ، مشک هم گریست

او با ادب ، طلیعه ی آداب را شکست

احسنت .. زیبا و پرمحتوا بود .. خدا شاعرش رو خیر بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد