نیمکت تنهایی من، تو و او
نیمکت تنهایی من، تو و او

نیمکت تنهایی من، تو و او

آندره ژید هم آیه ای بود !..

به نام حضرت دوست

     عرض سلام و ادب و احترام


     به مدد "شب شکار" در حال تفتیش و نبش قبر از خاطرات گذشته بودم که به مورد جالبی برخوردم .. در واقع به یکی از آیه هایی که مدنظر "سایه روشنه" و باید از اون زاویه خاص بهش نگاه کرد !..

     اونایی که پایه دوم دوره متوسطه نظام جدید رو با موفقیت به پایان رسوندن (بس که این نظام ها و دوره ها و پایه ها جا به جا شده، ممکنه این موضوع شامل حال یکی دو نفر بیشتر نشه!!) یحتمل یادداشت ادبی انتهای درس ها رو به خاطر خواهند آورد .. یکی از اون یادداشت ها، مطلبی بود با عنوان "مائده های زمینی" ؛ یادتون هست نویسنده اش کی بود ؟!..


     "آندره ژید" (Andre Gide) هم اون زمان برای خودش آیه ای بوده هااااا.. حدود 115 سال پیش که احتمالا بنده و شما  کلروفیلی بیش نبوده ایم در برگ درختان سبز، اونم در نظر کردگار (!) این بابا می نویسه :

خدا همان است که پیش روی ماست ... "ناتانائیل" ای کاش «عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که به آن می نگری ..»

     عــــجــــب .. نمیدونم چرا یکدفعه این حدیث از دلم گذشت که امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند : "ما أکثر العبر و أقلّ الإعتبار/ چه بسیار است پندها و چه کم است پند گرفتن ها."

پ.ن :
     ویکی پدیا میگه که آندره ژید یک نویسنده‌ی نامدار فرانسوی است و در سال ۱۸۶۹ به دنیا اومده .. بررسی کردم ایشون چه زمانی به این بینش و نگرش رسیدن که با کمال تعجب متوجه شدم، در سال ۱۸۹۷ یعنی زمانی که حدودا هم سن الان من بوده (!) و من باز در برابر خودم خجل شدم !.. یعنی من باید از یک بابایی که حدود یک قرن و نیم پیش تو فرانسه به دنیا اومده و هیچ یک از امکانات مذهبی و غیرمذهبی من رو هم نداشته، کمتر بفهمم (!) حس میکنم که هنوز "زندگی کردن" رو شروع نکردم و یک قرن و نیم از روز تولدم عقب ترم ...!

شاد باشید و شادی آفرین
و من ا... توفیق
علی مددی
یا حق

نظرات 6 + ارسال نظر
فرح سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:51 ق.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

مادرانه یا هر چی که میخوایی اسمش رو بذارم ولی یادت باشه این تویی که به خودت بها میدی چه نسبت به فرد چه ارج و قربی که پیش خدا داری
ببین من عاشق این منی هستم که تو وجودمه .لعنتی منو به چالش میکشه دیوانه میکنه عاقل میکنه و حتی احمق؛ اما عاشق این لعنتی هستم چون بسادگی میتونه منو برسونه به خدایی که می طلبه معاشقه ای از جنس دل

جالبه .. نگاه خیلی قشنگی دارین .. الان که داشتم بهش فکر میکردم، دیدم هر کسی یک منی داره که مجموعه ای از اخلاق ، رفتار و ... و صفاتشه ؛ هر چند همه چیز ما از این منه اما به نظر میرسه که ما اکثرا داریم با ابعاد خارجی مون زندگی میکنیم تا اصفات درونی مون (!)

نکته قابل تاملی که از این کامنت شما یاد گرفتم اینه که باید با درونم آشتی کنم و حرفش رو بفهمم تا حرف هام رو بفهمه (!) به گمونم با این وضعیت کنونیم به جایی نخواهم رسید ..

فرح دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 05:34 ب.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

در ضمن تو عقب نیستی و جا نموندی
اینقدر خودت رو دست کم نگیر اوکی؟

موندم این الان از اون دسته دلخوشی های مادرانه است یا ...

فرح دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 05:32 ب.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

در اینکه نبش قبر کنی مشکلی نیست ولی نه به این شدت که تو رو از خودت نا امید کنه آی کیو
قرار نیست نوع ارتباطت با خدا شکل و قاعده ی خاصی داشته باشه . خودت باش همینی که هستی
آندره گفته خدا همون چیزی هست که پیش روی ماست خب این درسته؟ اگر چیزی رو نبینی یا حس نکنی و حتی مزه نمیتونی حضور خدا رو حس کنی ؟
شازده پسر رجوع کن به دلت جایی که باید دنبالش بگردی جایی که خدا رو حس کنی ؛ لمسش کنی و بفهمی عاشقش هستی و همین حالت رو خوب کنه . بقیش حله به همین سادگی و خوشمزگی

درسته .. گویا یه کمی افراط کردم (!) خواستم نبش قبر کنم، این قدر کندم که رسیدم به آب آخرشم وقتی رفتم پایین دیگه نتونستم برگردم بالا و همون جا دفن شدم آی کیو رو حال کردی ..

البته این وسط یه نکته ای حائز اهمیته .. یادمه تو یکی از پست هام این جمله فیلم مارمولک که "به تعداد آدم ها راه برای رسیدن به خدا هست" رو نوشته بودم .. این جمله امیدوار کننده است از این باب که هر فردی فی نفسه راهیست اما باید از خودمون بپرسیم که : بنده به عنوان یک فرد ، چه راهی هستم ؟!!

محدثه دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 10:39 ق.ظ

چرا ما همیشه سر نماز خوابمون میاد؟ ولی تا ساعت سه شب برای دیدن یک فیلم بیداریم؟ چرا هر وقت می خواهیم قرآن بخونیم خیلی خسته ایم؟ اما برای خوندن کتابهای دیگه همیشه سرحالیم؟ چرا اینکه یک پیام در مورد خدا رو رد کنیم انقدر راحته؟ ولی پیام های بیهوده رو به راحتی انتقال می دیم؟ چرا تعداد کسانی که خدا رو عبادت می کنند هر روز کمتر میشه؟ اما تعداد بار ها و کلوب ها رو به افزایشه؟ ولی ارتباط با خداوند انقدر سخته در موردش فکر کنید.آیا قصد دارید این پیام رو به دیگران بفرستید؟ یا اینکه می خواهید ردش کنید و بهش بخندید؟ این پیام رو به دوستانتون هم بفرستید. 80% شما این پیام رو برای کس دیگه ای نمی فرستید خداوند می فرماید : اگر من رو در مقابل دوستانتون رد کنید ، من هم شما را در روز قیامت رد می کنم. زمانی که دری بسته میشه ، خداوند درهای دیگری رو باز می کنه.اگر خداوند این کار رو برای شما انجام داده ، این پیام رو برای همه بفرسید حتی من! خداوند بلک بری نداره ولی همیشه مورد علاقه ترین مخاطب منه او در فیس بوک نیست اما بهترین دوست منه او در تویتر هم نیست اما من هنوز از او پیروی می کنم و حتی بدون اینترنت من همیشه با او در ارتباطم او در برنامه اجتماعی نیست.اما همیشه آنلاینه! این پیام رو به تمام کسانی که بهشون اهمیت میدین بفرستید


[گل]

ضمن تشکر عارضم که پیش از این، متن مذکور در وبلاگ تون لو رفته بود و در مورد کامنت سرکار خانم صفرپور (فاطمه***) بررسی های کارشناسی لازم رو انجام داده بودم ..

این رو هم گفتم که ناگفته از دنیا نرم !!

محدثه دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 10:36 ق.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

شما درست میگی، منظورم نهی گذشته نبود. من هم مدتی در گذشته سیرمی کردم بعدش به اینجا رسیدم که حال را باید غنیمت شمرد... ومهمترین چیز در حال نفس(خود) هرکسی است چون غیر از خود هیچ چیز دیگه ای نمیشه تغییر داد.
فلسفی اش این میشه که حال امروز من تعیین کننده آینده خودم و گذشته آیندگان هست (چی گفتم!!)

منم منظور شما رو کاملا متوجه شدم !.. مشکل اینجاست که کلا دست به چالش کشیدنم خوبه

عجب .. با این تفاسیر میشه نتیجه گرفت که در حال حاضر بنده دارم در فضای گذشته شما یعنی همون زمانی که مدتی در گذشته سیر میکردین، سیر میکنم .. در نتیجه امید است که روزی ، ما نیز به امروز شما برسیم!

اممم.. جمله فلسفی قشنگی بود .. نشون دادین که شما هم پیچی در پیچیده نگاری دارین!

محدثه شنبه 16 آذر 1392 ساعت 06:01 ب.ظ http://www.sayeeroshan.blogsky.com

سلام خداقوت!
حالا چرا نبش قبر میکنین؟ باید در حال زندگی کرد...
حالا که دارین دنبال آیه ها میگردین یه پیشنهاد واستون دارم.
یه آیه (به قولی) که زنده است اما خودش باور نداره... مدتها پیش خیلی فکرم مشغول کرده بود اما نمی تونم تمرکز کنم و درموردش بنویسم. اون بنده خدا!!! پرفسور هاوکینگ... دیگه بقیه اش با خودتون. دوست داشتید، بنویسید.

علیک سلام .. ممنونم

امممم... ببینم اگه بخوایم نبش قبر رو نهی کنیم، پس تکلیف "قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ" چی میشه؟!!! البته نبش قبر سنت شب شکار (فرح) است اما دلیل اینکه من هم سری به قبور گذشتگان زدم ، بی ارتباط با "مِنْ قَبْلُ" نبود !

احسنت .. به دو دلیل (!) یکی بخاطر اینکه نشون دادین مخاطب اکتیوی هستین و محتوا و سیر مطالب براتون مهم است و دومی هم به خاطر نگاه دقیقی که به مفهوم آیه ها داشتین و پیشنهاد خوبی که دادین .. حتما روی این موضوع مطالعه میکنم و اگر از پسش براومدم، در مورد مینویسم ..

یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد