نیمکت تنهایی من، تو و او
نیمکت تنهایی من، تو و او

نیمکت تنهایی من، تو و او

کوثر

به نام حضرت دوست

انا اعطینک الکوثر
فصل لربک و انحر
ان شانئک هو الابتر

یا حق

نظرات 7 + ارسال نظر
هدا یکشنبه 9 مرداد 1384 ساعت 06:19 ب.ظ http://hoda2004.persianblog.com

سلام پسر عمو...واای...چه قدر نوشته نخونده... یعنی گذاشتی من برم بعد شروع کردید به نوشتن؟! باید بشینم بخونم... من که به قلمت ایمان دارم..گفته بودم این و؟!

سلام دختر عموووووو
بابا کجایی تو ؟ مثلا امدی ایران بهمون نزدیک تر بشی ، برعکس ازمون دورتر شدی (:
البته از حق نگذریم ، به دنیای حقیقی بیش از پیش نزدیک شدی و خوب طبیعیست که از دنیای مجازی دور شده بودی !
راستی سفرت چطور بود ؟ ما ایرونی ها ، همون ایرونی های دو سال پیش بودیم یا نه ؟؟؟
تو همیشه به من و نوشته هام لطف داشتی و داری ، فقط امیدوارم که بعد از خوندن مطالبم ، ایمانت به ارتداد کشیده نشه ((:
یا حق

سولماز یکشنبه 9 مرداد 1384 ساعت 03:04 ق.ظ http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام دادا ش عزیزم
منم تبریک می گم

سلام خواهری مهربون
ممنونم از این که سری هم به مستمندان کنار نت زدی !
آخه با معرفت ، یعنی این درسته که اگر من نیام تو هم نیای ؟ تازه اگر من بیام ، تو شاید بیای شاید نیای !!! ...
اما عیبی نداره ، ما به همین آب باریکه هم راضی ایم ، خدا رو شکر
یا حق

شیدا بی لوسی شنبه 8 مرداد 1384 ساعت 11:30 ق.ظ http://www.javabet.persianblog.com

من چطوری به مامان شما تبریک بگم ؟؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یادم میاد در پیش دانشگاهی ، وقتی استاد دیفرانسیل بهمون میگفت :
خوب بچه ها این سوال چه جوری حل میشه ؟
بهش می گفتیم :
« به سختی !!! » (:
یا حق

لامپا چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 02:48 ب.ظ

ببخشید من یادم رفت اسمم رو تو کامنت بالا بنویسم

سلام
دیگه داشتم یواش یواش میرفتم تو فکر که این کسی که تازگی ها برام به صورت نا آشنا کامنت میذاره کیه ؟؟؟!
حتما برای شعرت یک جواب زیبا پیدا خواهم کرد ...
یا حق

[ بدون نام ] چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 02:46 ب.ظ

امشب آسمان پی دل برون از نبی
ماهی به نام ام ابیها رسیده است
بر ساحل تبسم کوثر نوشته اند
آیینه تجسم طاها رسیده است
امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت
مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است

من باز هم تسلیم شدم !!!
نتونستم شعری پیدا کنم و در جواب این سه بیت زیبا بیارم ):
برای همین مجبوری این اراجیفی که الان به سرم زد رو ، به عنوان پیام تسلیمم بپذیری :

در بهشت گشودی
حدیث عشق نمودی
صفای سجده سرودی
چه گویمت که از آن به
به کـــائــنـــات بنودی

یا حق

شیدا بی لوسی چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.javabet.persianblog.com

سلام از قول من هم به مامان تبریک بگین راستی من میخوام بدونم ماجرای لامپا و غوغای تو کامنتای محمد چیه ؟‌مث اینکه عادت داری هرجا میری گرد و خاک ککنی نه ؟ یادمه کامنت که برام میذاشتی بعد کلی با بر بچز بحث بود روشون !!!!!!!!!!!!۱

علیک سلام
آدم زنده که وکیل نمیخواد ، وقتی خودت میتونی بهش تبریک بگی ، از دست حقیر سراپا تقصیر ، چه کاری بر میآد ؟!!!
این که اصولا عادت دارم هر جا میرم گرد و خاک کنم رو خوب فهمیدی . البته تقصیر من نیستااا ، اشکال از اینجاست که زمین ها هنوز خاکیست !
برای تو و برو بچز هم خیلی متاسفم چون کار عبث و بی فایده ای رو می کردید !!! آخه من که کامنت میذارم ، روش فکر نمیکنم . بعد شما چطوری روی اون بحث میکردید ؟؟؟ ((:
چشم ، به زودی تاریخ اون ماجرا رو به دستت میرسونم
یا حق

مهناز چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 01:08 ب.ظ http://mahnazjoon2004.persianblog.com

دوست نازنینم سلام...خوبی؟..من هم این عید بزرگ و فرخنده رو به تو و مادر مهربانت تبریک میگم...ممنونم و همیشه منتظر حضور عاشقانه ات در دیار عاشقان.....شاد باشی...تا بعد.....

مهناز عزیز سلام
قبل از هر چیز ، از تو و از همه دوستان ، به جهت اینکه خیلی دیر جواب کامنت ها رو میدم ، معذرت میخوام . بالاخره مهمون داریست و ...
خدا رو شکر ، حقیر که خوب و خوشم . شما چطوری ؟ راستی نتیجه ها اومد یا نههههه ؟! (:
خیلی ممنون . من هم متقابلا این میلاد فرخنده رو به شما و مادرتون تبریک عرض میکنم .
ای بابا ، من که بیست و چهار ساعته در سرزمین عشاق زحمت میدم ، دیگه چرا خجالتم میدی و دعوت میکنی !!! به هر حال چشم ، به زودی خدمت میرسم
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد