سلام پسر عمو...واای...چه قدر نوشته نخونده... یعنی گذاشتی من برم بعد شروع کردید به نوشتن؟! باید بشینم بخونم... من که به قلمت ایمان دارم..گفته بودم این و؟!
سلام دختر عموووووو بابا کجایی تو ؟ مثلا امدی ایران بهمون نزدیک تر بشی ، برعکس ازمون دورتر شدی (: البته از حق نگذریم ، به دنیای حقیقی بیش از پیش نزدیک شدی و خوب طبیعیست که از دنیای مجازی دور شده بودی ! راستی سفرت چطور بود ؟ ما ایرونی ها ، همون ایرونی های دو سال پیش بودیم یا نه ؟؟؟ تو همیشه به من و نوشته هام لطف داشتی و داری ، فقط امیدوارم که بعد از خوندن مطالبم ، ایمانت به ارتداد کشیده نشه ((: یا حق
سلام خواهری مهربون ممنونم از این که سری هم به مستمندان کنار نت زدی ! آخه با معرفت ، یعنی این درسته که اگر من نیام تو هم نیای ؟ تازه اگر من بیام ، تو شاید بیای شاید نیای !!! ... اما عیبی نداره ، ما به همین آب باریکه هم راضی ایم ، خدا رو شکر یا حق
سلام دیگه داشتم یواش یواش میرفتم تو فکر که این کسی که تازگی ها برام به صورت نا آشنا کامنت میذاره کیه ؟؟؟! حتما برای شعرت یک جواب زیبا پیدا خواهم کرد ... یا حق
امشب آسمان پی دل برون از نبی ماهی به نام ام ابیها رسیده است بر ساحل تبسم کوثر نوشته اند آیینه تجسم طاها رسیده است امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است
من باز هم تسلیم شدم !!! نتونستم شعری پیدا کنم و در جواب این سه بیت زیبا بیارم ): برای همین مجبوری این اراجیفی که الان به سرم زد رو ، به عنوان پیام تسلیمم بپذیری :
در بهشت گشودی حدیث عشق نمودی صفای سجده سرودی چه گویمت که از آن به به کـــائــنـــات بنودی
سلام از قول من هم به مامان تبریک بگین راستی من میخوام بدونم ماجرای لامپا و غوغای تو کامنتای محمد چیه ؟مث اینکه عادت داری هرجا میری گرد و خاک ککنی نه ؟ یادمه کامنت که برام میذاشتی بعد کلی با بر بچز بحث بود روشون !!!!!!!!!!!!۱
علیک سلام آدم زنده که وکیل نمیخواد ، وقتی خودت میتونی بهش تبریک بگی ، از دست حقیر سراپا تقصیر ، چه کاری بر میآد ؟!!! این که اصولا عادت دارم هر جا میرم گرد و خاک کنم رو خوب فهمیدی . البته تقصیر من نیستااا ، اشکال از اینجاست که زمین ها هنوز خاکیست ! برای تو و برو بچز هم خیلی متاسفم چون کار عبث و بی فایده ای رو می کردید !!! آخه من که کامنت میذارم ، روش فکر نمیکنم . بعد شما چطوری روی اون بحث میکردید ؟؟؟ ((: چشم ، به زودی تاریخ اون ماجرا رو به دستت میرسونم یا حق
دوست نازنینم سلام...خوبی؟..من هم این عید بزرگ و فرخنده رو به تو و مادر مهربانت تبریک میگم...ممنونم و همیشه منتظر حضور عاشقانه ات در دیار عاشقان.....شاد باشی...تا بعد.....
مهناز عزیز سلام قبل از هر چیز ، از تو و از همه دوستان ، به جهت اینکه خیلی دیر جواب کامنت ها رو میدم ، معذرت میخوام . بالاخره مهمون داریست و ... خدا رو شکر ، حقیر که خوب و خوشم . شما چطوری ؟ راستی نتیجه ها اومد یا نههههه ؟! (: خیلی ممنون . من هم متقابلا این میلاد فرخنده رو به شما و مادرتون تبریک عرض میکنم . ای بابا ، من که بیست و چهار ساعته در سرزمین عشاق زحمت میدم ، دیگه چرا خجالتم میدی و دعوت میکنی !!! به هر حال چشم ، به زودی خدمت میرسم یا حق
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام پسر عمو...واای...چه قدر نوشته نخونده... یعنی گذاشتی من برم بعد شروع کردید به نوشتن؟! باید بشینم بخونم... من که به قلمت ایمان دارم..گفته بودم این و؟!
سلام دختر عموووووو
بابا کجایی تو ؟ مثلا امدی ایران بهمون نزدیک تر بشی ، برعکس ازمون دورتر شدی (:
البته از حق نگذریم ، به دنیای حقیقی بیش از پیش نزدیک شدی و خوب طبیعیست که از دنیای مجازی دور شده بودی !
راستی سفرت چطور بود ؟ ما ایرونی ها ، همون ایرونی های دو سال پیش بودیم یا نه ؟؟؟
تو همیشه به من و نوشته هام لطف داشتی و داری ، فقط امیدوارم که بعد از خوندن مطالبم ، ایمانت به ارتداد کشیده نشه ((:
یا حق
سلام دادا ش عزیزم
منم تبریک می گم
سلام خواهری مهربون
ممنونم از این که سری هم به مستمندان کنار نت زدی !
آخه با معرفت ، یعنی این درسته که اگر من نیام تو هم نیای ؟ تازه اگر من بیام ، تو شاید بیای شاید نیای !!! ...
اما عیبی نداره ، ما به همین آب باریکه هم راضی ایم ، خدا رو شکر
یا حق
من چطوری به مامان شما تبریک بگم ؟؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یادم میاد در پیش دانشگاهی ، وقتی استاد دیفرانسیل بهمون میگفت :
خوب بچه ها این سوال چه جوری حل میشه ؟
بهش می گفتیم :
« به سختی !!! » (:
یا حق
ببخشید من یادم رفت اسمم رو تو کامنت بالا بنویسم
سلام
دیگه داشتم یواش یواش میرفتم تو فکر که این کسی که تازگی ها برام به صورت نا آشنا کامنت میذاره کیه ؟؟؟!
حتما برای شعرت یک جواب زیبا پیدا خواهم کرد ...
یا حق
امشب آسمان پی دل برون از نبی
ماهی به نام ام ابیها رسیده است
بر ساحل تبسم کوثر نوشته اند
آیینه تجسم طاها رسیده است
امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت
مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است
من باز هم تسلیم شدم !!!
نتونستم شعری پیدا کنم و در جواب این سه بیت زیبا بیارم ):
برای همین مجبوری این اراجیفی که الان به سرم زد رو ، به عنوان پیام تسلیمم بپذیری :
در بهشت گشودی
حدیث عشق نمودی
صفای سجده سرودی
چه گویمت که از آن به
به کـــائــنـــات بنودی
یا حق
سلام از قول من هم به مامان تبریک بگین راستی من میخوام بدونم ماجرای لامپا و غوغای تو کامنتای محمد چیه ؟مث اینکه عادت داری هرجا میری گرد و خاک ککنی نه ؟ یادمه کامنت که برام میذاشتی بعد کلی با بر بچز بحث بود روشون !!!!!!!!!!!!۱
علیک سلام
آدم زنده که وکیل نمیخواد ، وقتی خودت میتونی بهش تبریک بگی ، از دست حقیر سراپا تقصیر ، چه کاری بر میآد ؟!!!
این که اصولا عادت دارم هر جا میرم گرد و خاک کنم رو خوب فهمیدی . البته تقصیر من نیستااا ، اشکال از اینجاست که زمین ها هنوز خاکیست !
برای تو و برو بچز هم خیلی متاسفم چون کار عبث و بی فایده ای رو می کردید !!! آخه من که کامنت میذارم ، روش فکر نمیکنم . بعد شما چطوری روی اون بحث میکردید ؟؟؟ ((:
چشم ، به زودی تاریخ اون ماجرا رو به دستت میرسونم
یا حق
دوست نازنینم سلام...خوبی؟..من هم این عید بزرگ و فرخنده رو به تو و مادر مهربانت تبریک میگم...ممنونم و همیشه منتظر حضور عاشقانه ات در دیار عاشقان.....شاد باشی...تا بعد.....
مهناز عزیز سلام
قبل از هر چیز ، از تو و از همه دوستان ، به جهت اینکه خیلی دیر جواب کامنت ها رو میدم ، معذرت میخوام . بالاخره مهمون داریست و ...
خدا رو شکر ، حقیر که خوب و خوشم . شما چطوری ؟ راستی نتیجه ها اومد یا نههههه ؟! (:
خیلی ممنون . من هم متقابلا این میلاد فرخنده رو به شما و مادرتون تبریک عرض میکنم .
ای بابا ، من که بیست و چهار ساعته در سرزمین عشاق زحمت میدم ، دیگه چرا خجالتم میدی و دعوت میکنی !!! به هر حال چشم ، به زودی خدمت میرسم
یا حق