نیمکت تنهایی من، تو و او
نیمکت تنهایی من، تو و او

نیمکت تنهایی من، تو و او

سفر

به نام حضرت دوست

اصولا نسل بشر عادت کرده که بر سر دو راهی بمونه و به این بیندیش که کدام راه صحیح خواهد بود !!!
این عادت همیشگی ، گاهی رنگ و بویی تازه به خودش میگیره . این حالت زمانی پیش میاد که دو راهی ها با هم تلفیق میشن و یک شبکه نامتناهی از خطوط بی انتها رو تشکیل میدن . اینجاست که بشر دست بکار میشه و برای رفع این مشکل از روش دل و دریا استفاده میکنه

پنج شنبه هفته پیش ، من در یکی از همین کلاف های سردرگم گیر کرده بودم . بر سر اینکه آیا وبلاگم رو راه اندازی بکنم یا نه ؟ اگر بخوام راه اندازی کنم ، چه زمانی برای شروع مناسب خواهد بود ؟ چی بنویسم و چی ننویسم ؟ ... ؟؟؟ خلاصه در بین اما و اگرها دست و پا میزدم که ناگهان به یاد همون روش قدیمی « دل و دریا » افتادم . بخودم میگفتم : تو که میخوای بیست و سوم بری ، پس شروع کردنت چیه ؟! اما از طرفی ، یکشنبه برام اینقدر ارزش داشت که همه چی رو نادیده بگیرم و به عشق گذاشتن پستی برای مامان فاطمه (س) ، راه اندازی وبلاگم رو اعلام کنم . ( اینم توجیهی کوتاه برای آغاز به کارم )

با اجازه کلیه عزیزان ، از پنج شنبه این هفته و به مدت یک هفته ، مشهد رو به قصد بندر انزلی ترک خواهیم کرد و از همه التماس دعا دارم . بالاخره یک ماشین و 5 نفر سرنشین و جاده ای پر خطر ...  

از خوبانی که در این چند روز ، قدم رنجه کردند و با حضورشون باعث شادی روح جوان ناکام « غریبه ی از دست و دیده و دل رفته » شدند ، کمال تشکر رو دارم . اگر عمری به دنیا و لیاقت برای حضوری دیگر بود ، حتما خدمت تون خواهم رسید و اگر دیگه خبری از غریبه نشد ... باشد بقای عمر شما  

یا حق

نظرات 5 + ارسال نظر
شیدا بی لوسی پنج‌شنبه 30 تیر 1384 ساعت 02:01 ب.ظ http://www.javabet.persianblog.com

سلاااااااااااااااااااام هنوز از این سفر برنگشتی ؟‌معلومه حسابی اب و هوا بهتون ساخته ها . به هرحال خوش بگذره

علیک سلاااااااااااااااام
اون موقعی که تو این کامنت رو گذاشتی ، من هنوز در حوالی استان گلستان و خراسان شمالی بودم و تقریبا شش ساعت بعد رسیدم .
راستش این بار ، شمال یه جور دیگه بود . نه تنها آب و هواش بهم ساخت بلکه ... مخصوصا شب هاش دم ساحل ، وااای اگر بدونی چه حس بی نظیری داشتم .
بازم ممنونم
یا حق

نور بهشتی چهارشنبه 29 تیر 1384 ساعت 05:53 ب.ظ http://noore-beheshti.persianblog.com

سلام. راستش من وبلاگ شیدا رو خیلی میخونم و از اونجا اینجا اومدم(سر در اوردم!) نمیدونم کامپیوتر من قسمت نظر خواهی شو وا نکرد یا خودش ورداشته این قسمت رو ! خلاصه که شما شدی واسطه ! اومده بودم کامنت بذارم که به بن بست خوردم! ولی مزیتش آشنایی با وبلاگتون بود ! مثه اینکه سفر تشریف دارین ... خوش بگذره... در پناه خدا شاد باشین...(شیدا خانم رو هم دیدین بگین عجب ضد حالیه بابا ! )

سلام
کار خوبی میکنی که وبلاگ شیدا رو میخونی ، حتما ادامه بده ! با توجه به اینکه از اینجا سر در آوردی ، میشه نتیجه گرفت که کاملا سر در گم شدی !!! (:
حق با شماست ، قسمت نظرخواهیش مشکل داره و خدا رو صدهزار مرتبه شکر که مشکل داره !!! چون باعث خیر شد و به موجب اون ، من لیاقت استشمام بوی بهشت رو پیدا کردم .
چشم اگر دیدمش حتما بهش میگم . ممنونم از حضور سبز و نفس گرمتون .
یا حق

اسمونی چهارشنبه 29 تیر 1384 ساعت 09:03 ق.ظ http://assemooni.persianblog.com

سلام نازنین..از نوشته هات متوجه شدم تو هم مثل من رنج بی مادری را داری تحمل میکنی...پس منو درک می کنی...سفرت خوش...سبز و بهاری باشی

سلام
این موضوع رو که دارم رنج بی مادری رو تحمل میکنم ، خیلی خوب فهمیدی اما ...
راستش من یک مامان خوب و مهربون دارم . کسی که فعلا در این کره خاکی ، نزدیک ترین فرد به منه ، اما با این وجود من از غم بزرگ بی مادری رنج میبرم . غم دور بودن از مادری که نه تنها مادر منه ، بلکه مادر همه کائنات محسوب میشه ...
از اینکه مادرت رو از دست دادی ، خیلی متاسفم . امیدوارم که غم خوارهای خوبی برای هم باشیم . ممنونم
یا حق

شیدا بی لوسی دوشنبه 27 تیر 1384 ساعت 04:58 ب.ظ http://www.javabet.persianblog.com

سلام دوباره . خوش میگذره اونجا ؟ هر بار که بلوگتو باز میکنم اولین چیزی که می بینم جمله اعوذ باالله من نفسی هست و یه احساسی به ادم دست میده . راستی تو صحبتات با مادرت ما رو هم یاد کن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

علیک سلام اِن باره
جای شما خالی ، اونجا که بودم خیلی خوش گذشت !!!
امیدوارم احساسی که از « اعوذ بالله من نفسی » بهت دست میده ، همون احساسی باشه که من بخاطرش این جمله رو نوشتم !!! میدونی ، از وقتی که این بعد وجودیم رو شناختم ، تازه فهمیدم که ...
ای بابا شیدا خانوم ، برو خدا روزیت رو جای دیگه حواله کنه . من کفن کجاست که گورم باشه !!! صحبت ، اونم با مامان ... زهی خیال باطل ...
یا حق

شیدا بی لوسی سه‌شنبه 21 تیر 1384 ساعت 04:09 ب.ظ http://www.javabet.persianblog.com

می بینم که خودم اولین مشتریتونم . خوب سفر بی خطر . در ابهای نیلگون ما رو هم یاد کنین !!!!!!!!!!!!!!!!!

تو مشتری اول و آخرم بودی و هستی و خواهی بود !!!
ممنونم ازت . انشاءالله سفر هر مسافری بی خطر باشه . دعاهای مربوط به تو رو هم تو دلم میکنم اما اینجا نمی نویسم (:
وقتی تو ساحل نشستم و ... حتما به یادت می افتم . میگم نکنه التماس دعا هم داری !!! ((:
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد