وضعیت ...

به نام حضرت دوست

                                            ***                                            
” فلسفه حقیقی آن است که دیدن دنیا را دوباره بیاموزیم“
(مرلاو – پونتی)
                                            ***                                            

غروب

    سلام و عرض ادب و احترام

«« بالاخره زمان جفتک زدن های غریبه هم به پایان رسید و از قرار معلوم باید فی الاجبار ، برای مدت کوتاهی ترک یار و دیار کنه ...»»
همون طور که احتمالا از کامنت های دوتا یکیم متوجه شدین (در همین جا از تمام دوستانی که نتونستم براشون کامنت بگذارم ، عذرخواهی میکنم) عرصۀ زمان به شدت بهم تنگ آمده و مجبورم برای گذشتن از راهروی تاریک و بی بازگشت امتحانات (!) برای اندک زمانی (تا اول تیر ماه !) نیمکت رو به شما عزیزان بسپرم تا خودم در تنهائی گوشۀ میز ، به خاکبرداری از کتاب ها و جزوات بپردازم !!!

*** ای بابا بمیری غریبه که هیچ وقت نتونسته مثل بچۀ آدم خداحافظی کنی (!) خوب جونت در بیاد و بگو : به مدت بیست روز نمیتونم بیام نت ! ***

لطفا غریبه رو فراموش نکنید و نیمکتش رو تنها نذارید ، تا دوباره وضعیتم به حالت عادی برگرده و خودم رو به کارناوال (آبجی مرجان درست نوشتم ؟!) زندگی ، برسونم .

 

حرف های یواشکی :
برای اینکه در این مدت روی نیمکتم هم مثل کتاب هام خاک نشینه (!) وظیفه میزبانی از نیمکت نشینا رو به آبجی مرجان عزیزم سپردم ، تا ایشون زحمت پست گذاشتن در نیمکت رو به عهده بگیرن ؛ آبجی عزیزم هم با رویی گشاده قبول زحمت کردن و گفتن که سکان هدایت نیمکت رو به گیگیلی و مسی خواهند سپرد تا این کشتی دریاهای مواج ، خدائی نکرده به گل روزگار نشینه ... امیدوارم که با همکاری همه تون ، نیمکت مون مثل همیشه شاد و شادی آفرین باشه و بمونه ...

* یک نکته از طرف من یعنی آبجی مرجانتون : نیمکت نشینان عزیز خدمتتون عرض کنم که اگه میبینید که واسه کامنت دونی تاییدیه گذاشتم ، خدای نکرده قصد هیچ گونه جسارتی به شما و کامنتهای قشنگ و پر مهرتون ندارم . فقط من عادت دارم کامنتها رو دونه دونه خودم با دستهای خودم تایید کنم و یکی یکی بهشون پاسخ بدم . اصلا ذوق من واسه وبلاگ نویسی همین تایید کردنه کامنتهاست . پس خواهش می کنم از دستم دلخور نشید . خب ؟ حالا همه با هم بگید سییییییییییییییییییییب !

ضمنا آبجی وسطیه یعنی همون آبجی سمیرای گل خودمون سلام همتونو رسوند و گفت که این روزا گرفتاره درس و دانشگاه است و دلش واسه همتون تنگ شده می باشد است . غشمولک !

یا حق

نظرات 14 + ارسال نظر
نیاز یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 02:09 ب.ظ

سلام به همه....مرجان اینجا مرجان اونجا مرجان همه جا....ببخشید دیر اومدم....اخی جای این امین چقذه خالیه....میگم این مهران برای من فیلتره برای شماهم ایا؟؟؟...اعصابم خورد شد....ببخشید دیر اومدم گرفتار بیدم!

سلام نیازی !

آخه مرجان واتو واتوئه ! گیگیلی هم زبل خان !!!!!!!!!!

دل هممون واسه امینو حیتایی و سمیرا تنگولیده .

نه ! مهران فیلتر نیست ! ببین شاید کامپیوترت تروجان گرفته ... حتما چک کن !

مهران یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 01:15 ب.ظ

عجب ....!!

هیچ خبری نیست ....چه گردی گرفته نیمکت :(

عجب به جمالت داداشی

حالا صبر کن ببین چه کولاکی بیاد همه گرد و غبار و ببره با خودش !!!

فاطمه یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام
من هم اومدم
نمی دونم چندمم
دلم برای همتون خیلی زیاد
ما نبودیم اینجا چه اتفاقهایی افتاده
برای امین و سمیرا و حیتایی گلم آرزوی موفقیت میکنم

سلام دختر عمه مهربونم

میبینی عجب اوضاعی شده ؟

حالا خودمونیم ! گیگیلی هم شد آدم ؟

سروناز یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 08:47 ق.ظ

سلااااااااااااام خوبین همه
داداشی داری میری امتحان بدی؟
خوب ایشالله قبول بشی
نکنه یه وقت هوس شیطنت به سرت بزنه هااااااااااا
به به مرجان جون خودم خوبی
میگما میشه منم با گیگیلی و مسی این سکانه رو دست بگیرم ؟
یا اینکه من میرم اون بالا یه دوربین هم بهم بدین هر وقت خشکی دیدم داد میزنم خشششششششششششکی خششششششکی
باشه ؟

سلام آبجیه نازنینم

این گیگیلیه گیس بریده و اون مسیه شیطون سکان کشتیو دست منم نمیدن ولی انگار با تو پارتی دارن !!!!!!!!!!!!! من هر چی اصرار کردم دوربینو بهم بدین گفتن نه ..... فقط میدیم به سرونازیه خودمون

دیدی این گیگیلیه چش سفید چه جوری حقمو داد ؟

مهران شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 08:55 ب.ظ

به عمه حیتایی عزیز سلام مخصوص میرسونم

عمه بخدا دوستت دارم و برام مهمی ...نکنه ازم دلخور بشی ترو خدا ...

زود بر گرد ..

عمه جونم ملاحظه بفرمائید لطفا !

مهران شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 08:54 ب.ظ

پس این مرجان خانوم کی میخواد اپ کنه

ما منتظریم
سرونازو سمیرا و نیلوفر و نیاز کجا هستن پس ؟

این بستنی ها اب شد که !

هر وقت بقیه بچه های نیمکتی از جمله : عمه حیتا ، سمیرا ، سروناز ، فاطمه و نیاز با خبر بشن که اوضاع نیمکت از چه قراره

چیششششششششششششششمولی

[ بدون نام ] شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 10:42 ق.ظ

گیگیلی اگه نتونه بفهمه تو کی هستی باور کن مفتش گرونه !

مثل موش گیرت میاریم

مطرود جمعه 11 خرداد 1386 ساعت 07:32 ب.ظ http://matrood.blogsky.com

اومدم و چند لحظه روی نیمکت تنهاییت نشستم و به زمزمه های تنهاییت گوش دادم
امیدوارم باز هم به من این اجازه رو بدی دوست من
به من هم سری بزن
با سپاس .. مطرود ...

سلام دوست عزیز

خیلی خیلی خوش اومدین صفا آوردین !

این نیمکت مال شماست . اصن گذاشتیمش واسه دوستانی مثل شما

حتما خدمت می رسیم

شاد باشی

هیچکس جمعه 11 خرداد 1386 ساعت 02:31 ب.ظ http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
یا امام غریب! سکان افتاد دست گیگیلی و مسی؟!!! اونم تو این موج و طوفان؟!
خدا عاقبت همه رو به خیر کنه!
به قول مولوی:
هیچ دانید (ای برو بچ نیمکت نشین) آشنا کردن (شنا کردن)؟!!!
مخلص آبجی مرجان! (لبخند تو دل برو)
برات آرزوی قبولی دارم سید!
پیروز باشید.

سلام پسر عمو هیچکس جون !

بیا .. نیگا کن .......... ببین ...... پسر عموی ما رو باش . مردم پسر عمو دارن ، ما هم داریم . پسر عمو هم بود پسر عموهای قدیم ! والا

این مولوی از اولم با منو گیگیلی چپ افتاده بود ! اصلا هم شاعر خوبی نبید . یعنی چی ؟ آقا ما اعتراض داریم

مرسیییییییییییییییییی (چشششششششششمولک)

تو رو خدا چینگ چانگ رو بفرست خودم باهاش کار دارم

شاد باشی

نیلوفر جمعه 11 خرداد 1386 ساعت 09:10 ق.ظ

سلام مرجان جونمممممممممممممممممممممممممممم
امین کجا رفتی تو بابا؟
البته سکانو دست خوب کسی دادی
ما هم هستیم همچنان حمایتت میکنیم(نیششششششششششششششششششش)

سلام نیلو جونم ...الهی که من دورت بگردم

امین جایی نرفته فقط امتحان داره . تازه عمه حیتایی هم امتحان داره . بابا کی باور می کرد عمه توی این سن بتونه درس بخونه (غشششششششمولک)

مرسی . نکنه تو هم مثل سرونازی شیطون باشی با گیگیلیو مسی همکاری کنی دخلمو بیارین ! (ترسمولک)

مهران پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 10:16 ب.ظ

کی از مرجان بهتر ...... :)

خیلی باحالی :)

اصن من الان بستنی میخوام ...اونم خامه ای :)

من که میدونم این تعریفهایی رو که از من نوشتی همش واسه اینه که سرمو گول بمالی و همه بستنی هارو از توی یخچال کش بری کلک !

سروناز جونم ! سهمیه مهران رو بهش بده . نه کمتر نه بیشتر !

مهران پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 10:15 ب.ظ

هولوووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

ای ول به مرجان ناخدا :)

بچه سلامت کو ؟ حالا همش یه ساعته که داداش امین نیستا ؟ ببین همه چیو یادتون رفت !

ای وااااااااااااااای ! مهران اون چیزایی که اون بالا نوشته رو نخون ! کاره گیگیلیه

ناخدا هم گیگیلیو مسی هستن . من چیکاره بیدم !

پاورلیفتر پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 09:43 ب.ظ http://www.lahijweb.blogsky.com

سلام !‌
وای !‌منو باش که تازه میخواستم ازت اجازه بگیرم و کنارت رو نیمکت بشینم .
امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشی .
منتظرت هستیم .

سلام دوست عزیز

ببخشید اگه روتون نمیشه کنار منو گیگیلی بشینی ، ما جامونو میدیم به داداش مهران و مسی ، خودمون میشینیم رو چمن ها کمی اونورتر .

راحت باشین . امین به زودی برمیگرده از شر من خلاص میشین

مرجان پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 09:33 ب.ظ

سلام نیمکتی ها

* اگه قابل بدونین در خدمتتون هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد