وضعیت عادی

به نام حضرت دوست

                           ***                       
سر سبز ترین بهار تقدیم تو باد
 آوای خوش هزار تقدیم تو باد
گفتند که لحظه ایست روییدن عشق
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
« پ.ن : تو = همۀ نیمکت نشینا !»
                           ***                       

گل

     عارضم خدمت تون که چند روز پیش آبجی کوچیکه ازم خواست پستی شنگول بذارم تا خانواده از این حال و هوا در بیاد و کمی دور هم بخنیدم (و صد البته امروز هم داداش بزرگه بر این امر مهم ، تاکید موکد نومودند !) خوب البته طفلی راست هم می گفت ؛ ماها زیادی رفتیم تو خودمون ... اصلا هر کی این بلا رو سر خانواده آورده ، چشمش کور ، دندش نرم (!) خودشم باید جبران کنه ...
     کدوم کچلی اومد و به نیمکت توهین کرد ؟ «نمائی از پشت مانیتورهاااا : همه با اشاره انگشت "غریبۀ خاطیه گور به گور شده" رو نشونه رفتن !» ؛ کدام بشر معیوب المغزی این قدر زر زر و ور ور کرد که بالاخره داداش شهرام از غار تنهائیش بیرون آمد و خودی نشون داد ؟! کیه که پسر عمو هیچکسش رو از فرسنگ ها زیر زمین بیرون کشید و در ماجرای بانو هیچکس ، گند اساسی زد ؟!  کی اینقدر به آبجی مرجانش تیکه انداخت که بالاخره جییییغ نیش مولکیش رو در آورد ؟! اون کیه که اینقدر به نیاز قلبنه انداخته که کم مونده خودش با دست خودش بره دنبال هوارتااااا شوهر بگرده ؟! کیه که جیگر عمه حیتائی رو خوووووون کرده و بالهاش رو با تیر زده ؟! کیه که سمیرا میخواد سر به تنش نباشه و از شدت کمبود اکسیژن به خودش کپسول بسته ؟!  کیه که اشک سروناز رو در آورده و با جوجه هاش ماشین بازی میکنه ؟! کیه که آبروش جلوی شوهر فاطمه رفته و در لار برای سرش جایزه گذشتن ؟! کیه که الان بی مادر شده و به درجۀ رفیق یتیمی نائل گشته ؟؟؟ اون کیه که ...
      اِی وووووووووووو ، من چقدر با استعداد بیدم و خودم نمیدونستم (!) یعنی این همه فاجعه رو من خودم به تنهائی خلق کردم .... واقعا که افتخار آمیزه

     و اما بعد ... (عجیبه ، حس میکنم که این جمله رو قبلا یه جائی دیده باشم !!!)
گویند : "خنده بر هر درد بی درمان دواست !" پس در عین مشکلات و سختی ها بخندید تا اطرافیانتون مطمئن بشن که از شدت فشارهای روحی سر به جنون گذاشتید و با یک تماس به تیمارستان ( اُه نه ، منظورم بیمارستان بوووود !!!) یه جوری مشکلتون رو حل کنند ... یام اینکه میتونید به جملات زیر نگاه کنید و در عین نگاه کردن به اونها باز هم به یاد مشکلات تون بیفتید و مجددا بخندید تا اطرافیانتون شماها رو به همراه من ، به همون بیمارستانه (!) ببرند و خلاصه اونجا تنها نباشیم و دور هم یه نیمکت راه بسازیم !!!...

(آمار و معادلات اصلی)GENERAL EQUATIONS & STATISTICS
 A woman worries about the future until she gets a husband
زنان نگران آینده هستند تا زمانی که شوهر پیدا کنند
A man never worries about the future until he gets a wife
مردها تا زن نگیرند به آینده فکر نمی کنند
A successful man is one who makes more money than his wife can spend
مرد موفق مردی است که بتواند بیش از خرج کردن همسرش پول بدست آورد
 A successful woman is one who can find such a man
یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند

(خوشحالی)HAPPINESS
To be happy with a man
you must understand him a lot and love him a little
برای اینکه با یک مرد خوشحال باشید کافی است او را درک کنید و کمی او را دوست داشته باشید
To be happy with a woman
you must love her a lot and not try to understand her at all
برای اینکه با یک زن خوشبخت باشید باید او را خیلی دوست داشته باشید و درک کردن او خیلی مهم نیست

(عمرطولانی)LONGEVITY
Married men live longer than single men do
but married men are a lot more willing to die
مردان متاهل زیاد تر از مجردها زندگی می کنند اما بیشتر آرزوی مرگ دارند


     راستش یادم نیست که این مطالب رو از کدوم سایت برداشته بودم ، برای همین از گذاشتن مرجع ، معذوریم (!) بهر حال امیدوارم که یه کوچولو ، گل لبخند بر چهره هاتون نقش بسته باشه تا خانواده هاتون دلیل کافی جهت بردنتون به بیمارستان پیدا کرده باشن ...

حرفهای یواشکی :
1- باز هم برای nاُمین بار (!) خیر مقدم عرض میکنم خدمت دوستان عزیز تازه نیمکت نشین شدۀ مون ؛ از جمله : آقا رضا مشتاق عزیز ، نیلوفر عزیز ، فاطمه عزیز (همون نیشداره !) ، ژیگولو خان عزیز ، مونیکا عزیز و ... اگه اسم کسی رو از قلم انداختم ، عذر میخوام ؛ پیری و هزار درد ننه جون ... راستی یه تشکر مخصوص هم دارم از دکتر دائی پدرام که از ولایت شون حالی به جمع نیمکت نشین مون دارن و امیدواریم که هر چه زودتر به پایتخت برگردند تا بیش از پیش شاهد حضورشون باشیم .
2- با توجه به علاقه ای که من به اعلام وضعیت دارم ، احتمالا به زودی در سازمان هواشناسی کشوری استخدام خواهم شد !!! (آخه نیست همیشه اعلام وضعیت هام بجا و درسته ! برای همین ، رو دست میبرنم ...) وضعیت قبل که بحرانی بود ، این یکی هم عادی و خدا آخر و عاقبت بعدی رو به خیر کنه ...
3- فکر کنم متاسفانه ، سبک پست طوری که کفۀ ترازوی آقایون کمی پر تر از خانم هاااا به نظر میرسه ؛ هر چند که هیچ گونه قصد و عمدی در کار نبوده (!) با این وجود قبل از اینکه بعضی هااا به دلیل لطف سرشارشون به حقیر من رو بی دلیل تیر بارون کنند ، خودم پیشاپیش شهادتینم رو میگم و از خدای بزرگ برای این طفل صغیر ، طلب آمرزش میکنم ! «« خداوند این غربیۀ پاک روان رو شاد روان کنند ، صلوات خت کووووووووووووووو... !»»
4- عزیزان دل برادر ، لطفا از گذاشتن جملاتی که عمه حیتائی توصیه نمودن ، غفلت نورزند چرا که خودم چشم زیرکار درررو ها رو در خواهم آورد ؛ "گـفـتـه بـاشـم !!!" (دوستان همون طور که شاهد بودن ، در اینجا هیچ گونه جبری وجود نداره ؛ همتون کاملا آزادید ؛ البته بدونه چشم !) «این تیکۀ آخر رو از ترس سیب سرخ (به افتخار آبجی مرجان : صلیب = سلیب = سیب ! ) نوشتم ، چون ترسیدم بیاد هکم کنه !»
5- راستی دارم با خودم شرط میکنم که در دنیای مجازی هم مثل دنیای حقیقی ، کمتر تیکه و متلک و قلنبه و ... بندازم . با اجازتون میخوام کمی مثل آدم حسابی ها رفتار کنم تا ببینیم دنیا دست کیه (!) هر وقت فهمیدم باز میزنم به اون درش ... (کی فهمید که اون درش یعنی کدوم درش ؟!) مسئلت یا شیخ (!) کسی نمیدونه دنیا دسته کیه ؟؟؟
6- عضو جدید : پیشنهاد میکنم که نیلوفر خانم به عنوان دختر دائی انتخاب بشن ... نظرتون شیه ؟! (دکتر دائی پدرام کجائی که برات دختر هم پیدا کردم !)
7- شماها که شهادت مامان فاطمم رو بهم تسلیت نگفتید (از بس بی احساسین !!!) لااقل خودم به خودم تسلیت میگم که خدائی نکرده غم باد نگیرم ... امین جان ، غم آخرت باشه عزیزم ؛ قربونت برم غریبه ، سرت سلامت !!!

یا حق

نظرات 52 + ارسال نظر
نیاز سه‌شنبه 8 خرداد 1386 ساعت 12:48 ب.ظ

دوم

نیاز سه‌شنبه 8 خرداد 1386 ساعت 12:48 ب.ظ

اول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد