به نام حضرت دوست
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
بفتراک جفا دلها چو بربندند بر بندند
ززلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
بعمری یکنفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیرانرا چو دریابند دُریابند
رُخ مهر از سحر خیزان نگردانند اگر دانند
زچشم لعل رمّانی چو می خندند میبارند
زرویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکرآنان که در تدبیر درمانند درمانند
چو منصور از مرادآنان که بردارند بردارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
درین حضرت چو مشتاقان نیازآرند نازآرند
که با این درد اگر در بندِ درمانند درمانند
مفاهیم این شعر ، به نظر حقیر بی نظیره ... یعنی هیچ بیتی رو پیدا نکردم که بتونم جهت کوتاه کردن پست ، حذفش کنم . جدا از زیبایی های کلامی و بدون در نظر گرفتن ، وزن بی مثالش ، تنها درک عمق نگاه حافظ ، در یک مصرع این اثر کافیست که زندگی مون رو از این رو به اون رو بکنه . اینها همه آیات الهیست ، بر روی زمین که متاسفانه ... و باز به یاد این آیه می افتم : « فاین تذهبون ؟!!! » ( پس به کجا می روید ؟ ) نمیدونم تا حالا به این نکته فکر کردید یا نه (؟!) آخه خیلی حرفه که خالق به مخلوقش بگه : کجا داری میری !...... بهتره که بگذریم ، چرا که توضیحش نه در وسع حقیره و نه در حوصلۀ جمع ؛ فقط همین که : « انّا هدیناهُ السبیل امّا شاکراً و امّا کفوراً » (( ما راه را به او ( انسان ) نشان دادیم ، یا سپاسگزار است ( میپذیرد ) و یا کفران ( می کند )) .
کمی صبر کنید ! صدای آشنایی داره تو گوشم نجوا میکنه ... آره خودشه ، صدای غریبست !!!
الـم * ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین * ...
ازم پرسید : تا حالا به این فکر کردی که چرا وقتی میخونی « ا ل م » معنیش رو نمیفهمی ؟؟؟
جوابی براش ندارم و سکوت میکنم ؛ با نیش خند ادامه میده ؛ اُه ببخشید ، یادم رفته بود که « هدی للمتقین » ... و با همین دو کلمه ، خوردم میکنه !!!
این دفعه من پیش دستی میکنم ؛ با غرور میگم : « والعصر * ان الانسان لفی خسر »
اولش خیلی متعجب شد ، چشماش رو گشاد کرد و گفت : نه بابا ، داری بزرگ میشی ، یادم باشه یه جفت کفش جغ جغه ای برات بخرم !
اما طولی نکشید که دوباره چهرش متفکر شد ؛ پرسید : چرا « والعصر » مگه خدا نیازی به قسم خوردن داره ؟
گفتم : نه ، قاعدتا حضرت دوست نیازی به قسم خوردن نداره ؛ چرا که گفتارش عین حقیقت محضه . اما این قسم رو برای تو خورده - چون میخواستم حالش رو بگیرم ، بهش گفتم - می خواهند بفرمایند : آهااای غریبه ، در این سوره نکات مهمی نهفته است ...
یکدفعه قیافش برافروخته شد ، هی رنگش سرخ و سفید میشد . مشخص بود که خیلی داره خودش رو کنترل میکنه . فقط زیر زبونی گفت : وااای بر تو ، تو اینا رو میدونی و اوضاعت اینه (!) وااای بر تو ...
بدون هیچ گونه معطلی ، شواهد رو کنار هم چید تا محکومم کنه . بهم گفت :
من به تو میگم که چرا پرهیزگار نمیشی ، تو میگی (ان الانسان لفی خسر) ، پس قاعدتا تو به خدا ایمان نداری (؟!) چرا که : « الا الذین امنو و ... »
از این حرفش خیلی عصبانی شدم . با پرخاش بهش گفتم :
هر چی میگفتی قبول میکردم به جز این حرف ! من هر چند که آدم بدی هستم اما خدا رو میشناسم و بهش ایمان دارم ...
ناگهان کنترلش رو از دست داد و زد زیر گریه . در همون حال ، بازم دست از سر کچلم برنداشت و گفت :
اولاً : «« قالت الاعراب امنا قل لم تومنو و لکن قولو اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم ... »» بله عزیزم ، تو مسلمون هستی اما مؤمن نیستی !!!
ثانیاً : تو جملاتت شنیدم که از واژه «آدم» استفاده کردی . سعی کن دیگه این کلمه رو تکرار نکنی ، چرا که هیچ بویی از انسانیت و آدمیت ، نبردی . مگه نشنیدی :
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
و بعد مثل کسایی که تحمل دیدن طرف مقابل شون رو ندارن ، به سرعت ازم دور شد ...
دفعه پیش خوردم کرد و این دفعه ، در دم هلاکم کرد ...
یا حق
راستی قالب جدید فوق العاده زیباست. آروم و در عین حال با ابهت. مبارکه .هماهنگی خاصی با فضای این دلکده داره. میدونی واسه من قشنگترین جای این دلکده کجاست؟ درست حدس زدی! همون نیمکت اون بالا. که میای میشینی و نفسی تازه میکنی و با حکایت این دفتر ٬ انرژی میگیری و میری.
در پناه یار
سلام مهربان!
چه غریبه آشنایی! هر چند که حرفاش برام غریب بود. خب این خلوت عاشقانه و شنیدن این ندای آسمونی و حتی هلاک شدن پای این نداها٬ هم سعادت میخواد که این حقیر یکی از اون بنده های بی سعادتم.
پاینده باشی و سرفراز مهربان!
سلام..
خوبین...
وبلاگ موفقی خواهید داشت...
امیدوارم همیشه موفق باشی و زیبا بنویسی... الانش عالی هستی...
دوست کوچک شما شهیاد خواستین سر بزنین خوشحال میشیم...
نظر یادت نره ها
یا حق
سلام داداشی
خوبی
مارو نمی بینی خوشی
چه خبرا ؟
با سلام...
وبلاگ بسیار زیبا و پرمعنایی دارید...
ما شما رو لینک کردیم/
شما نیز به منظور ترویج شناخت امام زمان (ع) مارو لینک کنید.
یا علی ...
التماس دعا
سلام
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند، میرانند!
پیروز باشی.
سلام غریبه...خوبی دوست من...همه ی اشعار حافظ جای تامل دارند....راستی به عقیده ی من هر انسانی نماینده ی خداست...هر انسانی در فطرت خودش عاشق خداست و به دنبال معشوق حقیقی خودش میگرده....راستی منم آپدیتم و منتظرت...زودتر بیا...تا بعد...