به نام حضرت دوست
راستش وقتی با اون دستان مهربون و با این همه لطف و صفا برام کامنت میذارید ، من احساس میکنم که به شما مدیونم ... مسئولیت سنگینی رو لمس میکنم که تنها با جواب دادن به کامنت های شما عزیزان ، برطرف میشه . البته نه یک جواب معمولی ... من دوست دارم اگر عزیزی برام یه شاخه محبت فرستاد ، من گلستانی از زیباترین زیبایی های عالم رو پیشکشش کنم ؛ من دوست دارم اگر بزرگواری بهم یک قطره اشک هدیه کرد ، من دامن دامن فغان از درونم به پاش بریزم ؛ من دوست دارم در برابر گرمای نفس تون ، فورانی از آتش روحم رو تقدیم تون کنم ، که به حق برای شما قریبان غریبه کم است ...
عذر تقصیر غریبه رو بپذیرید . باور بفرمایید که هر چی میکشه زیر سر این امین (!)
متاسفانه فشار امتحانات دیگه عرصه رو حسابی تنگ کرده و دیگه جایی برای نفس کشیدن نمونده . لذا اجازه بدید که کما فی سابق ، شرمندۀ نگاه های گرانقدر و ارزشمندتون باشم و با عرض پوزش ، شونه از زیر بار مسئولیت خطیر پاسخ گویی ، خالی کنم « در یک کلام ، به کامنت ها جواب ندم !!! »
بقول پسر عمو : "«هیچکس» برای هیچکس کامنت برای رفع تکلیف نمیذاره مگر آن دم که باشد خفته در خاک! " کنار نام نامی استاد ، با ترس و لرز اسم غریبه رو هم قید کنید و بعد از واژه " کامنت " ، " جواب کامنت" رو هم بیفزایید تا معجونی از علل ناتواناییم در پاسخ گویی به کامنت ها ، حاصل بشه !
و اما جوابیه ی پست قبل ...
اصرار شدید « نور بهشتی» و همچنین تأکید مؤکد سایر دوستان ، امین رو به این فکر انداخت که علت مرگ جوان ناکام (!) غریبه ی از دست رفته رو ، این گونه بیان کنه :
خوب میدونید که منظورم از مردن ، به معنای عام نبود . دوست دارم علت دست کشیدن غریبه از حیات رو هم ، با همون برداشت خاص بخونید . « نمیدونم چرا این بیت به عنوان دلیل به ذهنم خطور کرد ؛ شاید روزیه شما بوده !!! »
یا حق
دوست من سلام
آموخته ام... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آن را انتخاب کنم
اگه هنوز پارتنن رو فراموش نکردی سر بزن
سبز باشی و پایدار
سلام...بلاگ خیلی قشنگ و جالبی داری........متنت رو با دقت نخوندم ......ولی میشه حدس زد که نوشته های قشنگی مینویسی..........پیشم بیا
اگه فقط یه بار دیگه ببینم حرفی از دست کشیدم از اینجا زدی همون که یادم دادی....
( احیانا غلط املایی داشتم ندیده بگیرین ! چون به شدت سرم در حال درده ! )
ای باباااااااااا . دااااغ دلمونو تازه کردین شما !
(ولی خداییش امتحانا هم شوق خاص خودشو داره ! )
نمیدونم چرا ، ولی فکر میکنم شرح حال این روزای ما هم هست ! ................
به هر حال ایشالله که سربلند از امتحانات میان ترم پایان ترم ! میان زندگی و پایان زندگی !!!! بیرون بیاین( از اونجایی که من تازه چند دیقه هس که از مهلکه ی (امتحانات !! هر چند شیرین !) نجات یافتم اگر که متوجه منظورم نمیشید خیلی به دل نگیرین !
خیلی سخت نگیر غریبه..
مطالبت با حال بود، مخصوصاْ اون شعره که میگه زنده ها...