نیمکت تنهایی من، تو و او
نیمکت تنهایی من، تو و او

نیمکت تنهایی من، تو و او

به من رحم کن ...

به نام حضرت دوست

     عرض سلام و ادب و احترام


به من رحم کن بیقرارم بیا
کجا بغضمو جا بذارم بیا

نمیدونم این چندمین جمعه بود
حساب زمانو ندارم بیا



هوای جهان سرد و طوفانیه
تو میدونی این قصه طولانیه

غمش ریشه داره تو دیوار و در
تو محراب حیدر، محرم صفر



تو پاهای زخمی رو شن های داغ
غریبی اسیری همون اتفاق

چقدر کینه دارند هنوز از غدیر
بیا انتقام خدا رو بگیر



ببین چی گذشته تو این انتظار
بیا روی این زخم مرحم بگذار

چیه کوله بارم تو این زندگی
بجز حسرت و بغض و شرمندگی



دارم ادعا میکنم با تو ام
شاید این فقط حرف و ادعا

نمیدونم این چندمین جمعه بود
خدا شاهده درد دارم بیا



به من رحم کن بی قرارم بیا ...

اللهم عجل لولیک الفرج


پ.ن :
دهمین پست دوره جدید ..
حدود صد و ده بازدید (به روایت آمار سایت) ..
و تنها چهار نظر حاصل این ده پست و صد و ده بازدید بازدیدکنندگان ..


و من ا... توفیق
علی مددی
یا حق

نظرات 4 + ارسال نظر
فرح یکشنبه 26 آبان 1392 ساعت 04:38 ب.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

من همیشه نوشتم و می نیوسم که غیر این ممکن نیست زنده باشم . ولی اوضاع وبلاگستان مثل قدیما نیست . دیگه کسی حوصله به خرج نمیده بخونه ببینه چی به چیه فقط تا دلت بخواد ملت دوست دارن لای نوشته هات دنبال خودت باشن اینم هیچ خوب نیست .
راستی از بچه ها خبری داری؟

فرح شنبه 25 آبان 1392 ساعت 04:11 ب.ظ http://shabshekar.persianblog.ir/

به به پس درست اومدم
چه خوب که دوباره شروع کردی آخه رفتنت ظاهر غریبی داشت ولی میشد درک کرد . به هر صورت خوشحالم هستی برات آدرس میذارم دوست داشتی سر بزن . تنها خونه ای هست که حذف نکردم و دارمش و کم و بیش میرم سراغش
همین دیگه هستیم خدمتتون

بلی .. این نیمکت ما همون نیمکت منه !

گاهی اوقات آدم برای اثبات خودش باید وقت صرف کنه .. رسیدن به تفاهم به زور و اجبار میسر نمیشه . هرچند غریب رفتن یک غریبه امری طبیعیست اما درک اون توسط شما باعث افتخار بنده است .

از اینکه دیدم همچنان دست به قلم هستین خیلی خوشحال شدم .. ضمنا آشکی هم براتون پختیم

ما نیز در خدمتتون ..

فرح جمعه 24 آبان 1392 ساعت 10:39 ب.ظ

یعنی دوباره می نویسی و بی خبرم دیگه آره؟
امشب اومدم سراغ لینک هایی که مدت ها هست سری بهشون نمیزدم چون بروز نمی شدن . تو دومی هستی که میبینم نوشتی
البته اگر همون غریبه ای باشی که می شناسم و وبلاگت رو یکی دیگه آپ نکرده باشه .
فعلا یه کمی سلام و یه کوچولو حال و احوال تا مطمئن بشم خودتی .

سلام بر همراه و راهنمای کهنه کار نیمکت

آره .. حدود دو ماهی هست که مینویسم . البته همین طور که میبینی ، چندان هم دیر نرسیدی .. هنوز خیلی جلوتر از دیگرانی!

باعث بسی افتخاره که لینک نیمکت هم در بین اون لینک ها جا خوش کرده بوده و بالاخره دیروز به درد غریبه خود و شما رو به اینجا رسوند

این غریبه خود خود نامردشه با این توافق که نیمکت جنبه متاهلی به خودش گرفته .. نشون به اون نشونی که شما همون مامییی هستی !! کلمه رمز هم اگه درست یادم مونده باشه "ندا" بود .. راستی بچه ها چطورن ؟ احتمالا تا الان پرشون رو باز کردین و حسابی سرتون خلوت شده

خیلی خوشحال شدم از این حضور ناگهانی تون
نیمکت کماکان در خدمته
یا حق

محدثه سه‌شنبه 21 آبان 1392 ساعت 12:59 ق.ظ

ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد
با درد و غم طی می شود آن شهریاری می رسد

چون کارگردان جهان باشد خدای مهربان
این کشتی طوفان زده هم در کناری می رسد

اندیشه از سرما مکن سر می شود دوران دی
شب را سحر باشد ز پی آخر بهاری می رسد

ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر
گردی به پا شد از افق گویی سواری می رسد

یار همایون منظرم آخر در آید از درم

امید خوش می پرورم زین نخل یاری می رسد ...

جالبه این شعر زیبا و معروف رو من نشنیده بودم !
سپاس از لطف تون
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد